بی واژه های قلم یک خزنده
بی واژه های قلم یک خزنده

بی واژه های قلم یک خزنده

https://t.me/limbolurker

روز 274: لویاتان

- رامبد جوان توی تلویزیون داشت با مهمان برنامه اش مصاحبه می کرد:"از چه کلمه ای خوشت میاد؟"

" از عشق، محبت..."


من نمی دانم. آدم باید حتما از کلمه ی عشق خوشش بیاید؟ نپرسیده "چه پدیده ای؟" که همه فرتی جواب می دهیم عشق و انسان و محبت. کلمه یک چیز دیگر است. من مثلا از کلمه ی "لویاتان" خیلی خوشم می آید. با خودش روبرو نشده ام ببینم از خودش هم خوشم می آید یا نه، ولی آهنگ کلمه اش خیلی می چسبد. یا مثلا کلمه ی "استنتاج". خستگی ام در می رود وقتی از این کلمه استفاده می کنم. یا "کلسیم کارباید" (کاربید نه ها. کارباید). یا "دیباگ" یا "ونتوری" یا "تالاهاسی". این همه کلمه های خوشگل و با کلاس، من نمی دانم اینها قشنگ تر هستند یا "عشق". یک کلمه ی سه حرفی تک سیلابی که دو تا حرفش با ته حلق ادا می شود. بدتر از "عشق" می شود کلمه ی depths. از هر 10 باری که بخواهی بگویی 8 بارش به طرز رقت باری شکست می خوری. 


- این دو روزی که کار ترجمه را کنار گذاشتم هجوم وقت آزاد را با تمام وجودم حس می کنم. هر کاری می کنم روزم تمام نمی شود. رسما به همه ی کارهایم رسیده ام، 1 ساعت هم پیانو تمرین کردم، برخلاف بقیه ی روزها دو تا اپیزود از سریال هم دیده ام هنوز ساعت 7 هم نشده. امیدوارم کارهای دیگرم یک طوری پیش برود که دوباره بخاطر یک مشت تومن گیر این لویاتان ِ دارالترجمه نیافتم.


امضاء: خزنده ی رها  

نظرات 10 + ارسال نظر
میله بدون پرچم یکشنبه 31 خرداد 1394 ساعت 10:48

سلام بر خزنده خلاق
من هم تقریبن هر شب (منهای شبهایی که از خستگی نابود شده‌ام) این برنامه را می‌بینم و لذت می‌برم. این که بهش گیر دادی و خیلی هم خلاقانه گیر دادی همیشه برای منم سواله و البته اون کلماتی که باید باهاش جمله بسازند... توی این مدت یکی دوتاشون به دلم نشسته که برترینشون خانم مقیمی بود که اصلن در کل مصاحبه نشون داد خلاقیت یعنی چی... داستان یک دقیقه‌ایش هم یه سر و گردن بالاتر از بقیه بود.
...
از این که آمدید به همسایگی ما خوشحالم.

سلام میله جان بزرگوار. این همسایگی مایه ی افتخاره. بلاگفا بره بمیره دیگه

من زیاد فرصت نمیکنم ببینم. معمولا اون زمان پای لپ تاپم یا زبان میخونم یا کارامو میکنم یا سریال میبینم ولی اون جناب خان رو از آپارات دانلود کردم دیدم یکی دوتاشو :)) خیلی باحاله. کلا برنامه ش حتی اگه کیفیت نداشته باشه که شما به عنوان مخاطبش میگی داره، نیتش و هدفش قشنگ و قابل احترامه که همین به عنوان قدم اول توی ایران کافیه. امیدوارم گسترده تر و بهتر بشه

7660 جمعه 29 خرداد 1394 ساعت 18:56

اگه از من بپرسه از چه کلمه ای خوشت میاد صادقانه جواب میدم: پول! دوست داشتن کلمه عشق از ما گذشته.
وای باکلاس:) مترجم:) دانشجوی ارشد شریف:)

پلی تکنیک مگه چشه؟ درسته ارشد دوست دارم برم شریف ولی اگه پلی تکنیک هم شد شد. من تعصب دارم

پول... پول عالیه. اگه بلد باشی چجوری استفاده کنی ازش عالیه. من که عاشق رنگ سبز دلارم، البته دلاری که با کار مورد علاقه م بدست اومده باشه
این صداقت شما واقعا منحصر به فرده بین همه ی کسایی که میشناسم

یوسف جمعه 29 خرداد 1394 ساعت 15:39 http://singinginthewind.blogsky.com/

راستی باورم نمیشه شما فقط 24 سال دارید، یعنی همسن داداش کوچیکه من هستید تقریبا، ولی وسعت اطلاعاتتون و مطالعاتتون منو شگفت زده کرده. خیلی خوشحالم از آشنایی با شما.
من 31 سالمه ولی خارج از ریاضی تقریبا هیچی بارم نیس

ای بابا. من الان با این خجالت دیگه چجوری اینجا ظاهر بشم اینجا؟!
نظر لطف شماس... من که باید حالا حالا بدوم چیزی بارم نیست که. ولی خب علاقه دارم همیشه کاری بکنم که بعدا بخاطر تلف کردن وقتم پشیمون نشم

یوسف جمعه 29 خرداد 1394 ساعت 15:36 http://singinginthewind.blogsky.com/

اووه چه جالب ! خیلی از شخصیت و اعتقادات و مرام شما خوشم اومده ! خزنده جالبی هستین ! راستی اون تست شخصیت که توی وبلاگ قبلی داشتی، اونو دیشب انجام دادم، منم تو گروه « تحلیلگرها » بودم، البته مث شما « مهندس » نبودم، یه debater هستم که نمیدونم فارسیش چی میشه، به عربی میشه گفت : بحّاث یعنی بسیار بحث کننده کلا موجودی هستم که خیلی روی نرو بقیه م با بحثایی که راه می اندازم

اوه اوه :)) با این debater داستانی داریم ما. یکی از بهترین دوستام هم همین تیپ شخصیتی شماس اتفاقا. کلی بحث می کنیم با هم برای من بحث اگه خاله زنک و دوست پسر فلانی و دوست دختر اون یکی و کی به من چی گفت و اون به این چجوری نگاه کرد نباشه، (کلا small talk) من اتفاقا خیلی هم دنبال می کنم. البته تاریخ و سیاست هم نباشه بهتره غیر از اینا هر چی که باشه منم کم روی نرو نمی رم

یوسف جمعه 29 خرداد 1394 ساعت 13:20 http://singinginthewind.blogsky.com/

بله خوشحال میشم بتونم جواب بدم، البته از اون کازمولوژی خوندتون و از اون پستی که توش معادله های کوانتمی گذاشته بودین و من فوق العاده از اون پست و دیدگاه شما خوشم اومد، مشخصه که خودتون هم دستی بر آتش فیزیک و ریاضیات دارین، ولی اگه چشم، بپرسید اگه سوادم قد داد جواب میدم.

راستی حالا چرا خزنده؟؟ نکنه فیلم The Wisdom of Crocodiles انگیزه‌تون واسه این نامگذاری هست، یا مث من به کورکودیل‌ها و دایناسورا علاقه دارید؟

نه بابا اینا همه ش افه س، شما منو جاهل فرض کن در زمینه ی ریاضی و فیزیک

ریاضی برای من فوق العاده جذابه. چون به نظرم ساده ترین علم ممکن برای یادگیریه. فرضیات، اثبات ها، تحلیل همه چیز روشن و واضحن. برخلاف رشته های مثلا مهندسی که پر از تقریب های سلیقه ای و روش های عجیب غریبه، یا رشته های علوم انسانی که باید حتما پیش زمینه ی اطلاعات آدم کامل باشه تا تحلیلش قدرت داشته باشه. ولی ریاضی و مشتقاتش رو "می شه" تا انتها به یه بچه ی ده ساله هم یاد داد،‌ولی عجیب که از نظر خیلیا سخت ترین درس ممکنه!! من از همین سهل ممتنع بودنش خوشم میاد. از روند منطقیش که هیچ وقت شکسته نمی شه ولی همیشه مساله های غیر قابل حل توش وجود داره
توی کتاب "جهان عقلانی" پل دیویس هم به نقل از یه دانشمندی که یادم نیست می گه:این اصلا ساده نیست و خیلی عجیبه که 2+2 می شه 4، اونوقت 2 تا سیب و 2 تا سیب هم می شن 4 تا سیب! این انطباق عجیب ریاضی با دنیای ما هم قابل توجهه. اینکه ریاضیات به قول سقراط اکتشافی ان یا اختراعی... ریاضی به عنوان نماینده ی منطق پیش ما خیلی عزیزه

"خزنده" بیشتر به خزیدنش مربوطه تا به موجودات "خزنده" . دنبال دردسر نگشتن و کم حرف بودنم توی جمع رو دوستان محترم تفسیر می کنند به خزنده. اینکه سعی می کنم اشتباهاتمو توی خلوت خودم انجام بدم، هر موقع که مستر کردم اون کار رو، ظاهر بشم! دست به غیب شدنم خوبه خلاصه
البته خب ارادت خاصی هم به خزندگان داریم. مخصوصا ایگوانا و البته منهای مارمولک خاکستری خونگی که از خوارج به حساب میان. و اینکه اعتقاد دارم خفاش هم با این هیبت و شکوهش باید یه خزنده می بود. این اشتباه طبیعته!

یوسف جمعه 29 خرداد 1394 ساعت 01:41 http://singinginthewind.blogsky.com/

خیلی خیلی ممنون از راهنمایی هاتون.

بله « قویا" همبند » بیشتر به کار میره مث « اکیدا صعودی» ولی در کتابای عمومی اینطوره ، توی کتابای تخصصی ریاضی من بیشتر « همبند قوی » رو دیدم. گاهی ترجمه غلط متداولتره، مثلا به نظر من صعودی ترجمه درستی واسه increasing نیست، ( صعودی یعنی بالارونده ) در واقع باید « افزایشی » ترجمه بشه. ولی چون خیلی مصطلح هست دیگه کاریش نمیشه کرد.

اما به عنوان یه کسی که رشته ش ریاضی هست، ( و نه به عنوان مترجم )، فکر میکنم عبارت « تابع داربوی قوی » بهتر باشه، چون موقع خوندن متن اول کلمه تابع رو میبینیم و میفهمیم که بحث راجع به تابع هست، بعدش کلمه « داربو » رو میبینیم که ما رو به یاد خاصیت داربو می اندازه و می فهمیم که اون تابع مورد نظر دارای خاصیت داربو هست. حالا اگه فقط نوشته باشه « تابع داربو » ترجمه کاملا درسته و مفهوم رو به خوبی منتقل کرده و اگر در آخر کلمه « قوی » وجود داشته باشه، متوجه میشیم که اون « تابع داربو » از نوع « قوی » هست.

به هر حال هم " تابع قویا" داربو " و هم " تابع داربوی قوی " عبارت‌هایی عجیب غریبن. ولی متنای ریاضی همیشه پر از اینجور ترکیبات هست.

و کتابای مورد نظرم همه شون ریاضی هستن، البته نه کتاب درسی عادی، بلکه یه کتابایی که به فهمیدن ریاضی میتونن کمک کنن. مثلا یکی از کتابا راجع به روش های اثبات در ریاضیات هست.
یا یکی از کتابا راجع به توضیح مفاهیم مهم در حساب دیفرانسیل و انتگراله، یکی از کتابا راجع به 10 معادله مهم هست که دنیا رو تکون دادن حسابی. و دو تا کتاب جالب دیگه هم هستن : یکی برنامه نویسی C++ برای ریاضیدانا و اون یکی آموزش گیتار برای ریاضیدانا و فیزیکدانا

ولی در نهایت با توجه به حرفای شما، فکر میکنم حجم کتاب مهمترین فاکتور تصمیم گیری باشه، یعنی بهتره کم حجم ترین کتابو به عنوان اولین ترجمه انتخاب کنم.

توی ترجمه ی متون علمی این رایج بودن اصطلاحات خیلی مهمه کاملا حق با شماس به نظرم. فکر میکنم یه استاد مسلط به رفرنس از یه مترجم تاپ هم بهتر بتونه کمک کنه. من که هیچکدوم نیستم
چه موضوعات هوس انگیزی! دومی خوشمزه تر از همه س!!

راستی. حالا که بحث باز شد منم یه سوء استفاده بکنم. یه سوال داشتم خیلی وقته، که جوابشو نگرفتم شما بخاطر رشته ت فکر میکنم بتونی دست یاری برسونی! میام بلاگ خودت میپرسم . بلکه رستگار شدیم!

مگهان پنج‌شنبه 28 خرداد 1394 ساعت 23:37 http://meghan.blogsky.com

رهایی یک مدتیش خوبه...
دلت برای روزای ترجمه کردنت تنگ خواهد شد آدم هایی که با واژه ها سر و کار دارن نمی تونن یهو ازشون کنده شن... واژه ها حس دارن
اصلا همینه که تو نشستی و میگی از چه کلمه ای خوشت میاد یعنی خود واژه ...
این رو فقط کسی که ذهنش زندگیش درگیر واژگانه درک می کنه.

+ مثلا من پروکراستینیشن رو دوست دارم . همینجوری دوسش دارم خب !

ترجمه خوبه. خیلی هم خوبه. من همین الانشم دلم برای ترجمه ی کتاب تنگ شده. ولی اولا اینکه درسم رو خیلی بیشتر دوست دارم،‌ثانیا از ترجمه کردن برای دارالترجمه بدم میاد نه خود ترجمه. همه جور متنی، با هر شکل و شمایلی... آدم دیوونه می شه!

از قضا پراگناستیکیشن هم خوب بود که یادم رفت الان یادم اومد

یوسف پنج‌شنبه 28 خرداد 1394 ساعت 22:57 http://singinginthewind.blogsky.com/

راستی یه سوال دیگه هم داشتم، وقتی شیش هفت تا کتاب خیلی جالب زبان اصلی پیدا میکنی که مناسب ترجمه هستن و مطالبشون عالیه، کدومو انتخاب میکنی؟ یعنی بهتره کدومو انتخاب کنی؟

قول میدم دیگه امشب سوال نپرسم

آقا تا باشه از این سوالا فقط مشکل اینجاست که من کم کم خجالت زده دارم می شم چون اونقدری بارم نیست که در مقام جواب دادن به سوالای شما باشم.

من اگه باشم با ژانر علمی شروع می کنم. ترجیحا نجوم. بعدش فیزیک... اگه رمان خوبی هم بود و ازم بر می اومد، اون هم گزینه ی خوبیه. حجم کم رو هم به زیاد ترجیح می دم. چون پدر در میاره اگه تعداد صفحاتش زیاد باشه

یوسف پنج‌شنبه 28 خرداد 1394 ساعت 22:51 http://singinginthewind.blogsky.com/

آها اینم بگم که من از بعضی کلمه های قلمبه سلمبه خوشم میاد ، مثل اگزیستنسیالیسم یا مثلا ویتگنشتاین یا تلفظ درست اسم انیشتین یعنی آینشتاین خوشم میاد. و البته برخی از کلمات ادبیات فارسی که تو شعرای حافظ و سعدی هس. مثلا فروهشته ، سلسله و ...
در حالت کلی از کلمه هایی که کمتر به کار میره بیشتر خوشم میاد تا کلمه های خیلی متداول.

پراگماتیسم هم خوبه! دوگانه انگاری... باورت می شه کسی این همه کلمه رو نبینه بگه "عشق" ؟

یوسف پنج‌شنبه 28 خرداد 1394 ساعت 22:42 http://singinginthewind.blogsky.com/

باهاتون شدید موافقم در این موارد

راستی منم ترجمه میکنم و میگن که ترجمه ت خوبه با اینکه نه کلاس زبان رفتم و نه رشته م مترجمی و اینا بوده ، و حتی قصد دارم کتاب ترجمه کنم، البته تو زمینه تخصصی خودم یعنی ریاضی.
و خب چون آشنایی دارم با ترجمه، از چندتا پست اخیرتون متوجه شدم که با یه مترجم حرفه ای طرف هستم که میتونم کلی چیز ازش یاد بگیرم.

حالا غرض از مزاحمت اینه که من بین دو ترجمه واسه یه عبارت گیر کردم، البته هر دو در رشته ما استفاده میشن و هر کدومو بنویسی فرقی نداره، ولی به نظر خودم یکی بهتر از اون یکی هست.

ما تو ریاضی ممکنه یه خاصیتی داشته باشیم واسه یه چیزی، مثلا خاصیت « همبندی » واسه مجموعه، بعد انواع مختلفی از این خاصیت وجود دارن، مث « همبند دوری » ، « همبند ضعیف » ، « همبند قوی » و ... یا مثلا « پیوستگی » داریم و انواع مختلفی از پیوستگی مث « هم پیوسته » ، « پیوسته از بالا » ، « نیم پیوسته » و ...

حالا مثلا عبارت strongly connected رو دو جور میشه ترجمه کرد :
قویا" همبند ( که من فکر میکنم بهتره آدم از قویا" که عربی هست استفاده نکنه ) یا اینکه ترجمه کنی
همبند قوی
که به نظر من « همبند قوی »ترجمه بهتری هست. حالا میخواستم ببینم به نظر شما کدوم درسته ؟

آیا من Strongly Darboux رو " قویا داربو " ترجمه کنم یا " داربوی قوی " این توضیح رو هم بدم که داربو اسم یه ریاضیدانه و داربو بودن یه خاصیت واسه تابع هست. یعنی بعضی توابع خاصیت داربو دارن که بهشون میگیم تابع داربو

یه اشتباه توی خط پنجم کامنت داشتی. من مترجم حرفه ای نیستم!

راستش توی ترجمه، شناختن زبون مقصد به اندازه ی شناختن زبون مبدا مهمه. منظورم اینه که شاید انتخاب بهتری نسبت به این دو تا گزینه ای که شما می گی توی فارسی وجود داشته باشه و ما الان به ذهنمون نرسه. ولی جدا از این مساله حالا اگه بخوایم بین این دوتا انتخاب کنیم، من با ترجمه به عنوان قید موافق ترم تا صفت. دلیلی هم براش ندارم! فقط احساس می کنم "قویا همبند" بیشتر به چشمم خورده تا "همبند قوی"

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد