بی واژه های قلم یک خزنده
بی واژه های قلم یک خزنده

بی واژه های قلم یک خزنده

https://t.me/limbolurker

تعارف 84: Ex Mahinca

Nathan: If the test is passed,  you are dead center of the greatest scientific event in the history of man
Caleb: If you have created a conscious, it's not the history of man... That's the history of Gods



 
درست است که من The blade runner را با هیچ فیلم دیگری عوض نمی کنم، حتی با Artificial Intelligence و I robot، ولی خیلی وقت بود فیلم درست حسابی مربوط به این موضوع ساخته نشده بود. و فیلم Ex Machina بالاخره به این قحطی هیجان و هوش سناریو نویسی پایان داد (با تشکر از معرفی کننده ی فیلم!). داستان Ex Machina همان روتین ساده ی تعامل میان انسان و ربات است. در واقع اصل موضوع همین تعامل است، نه پیش زمینه برای یک داستان جدید. شاید همینش توی ذوق می زد، اما باید قبول کنم تا پای ربات ها به زندگی واقعی ما باز نشده، دغدغه ی انسان در مرحله ی تعامل باقی می ماند... بله، در همین مرحله. من اعتقاد دارم با تمام تز های فلسفی و علوم کامپیوتری، تست تورینگ هیچ چیزی را معلوم نخواهد کرد. (تست تورینگ تستی هست که یک نفر سوم از طریق نوشتار، با یک کامپیوتر و یک انسان تعامل دارد و باید در انتها با قطعیت بگوید کدامشان کامپیوتر هست. اگر در این قضاوت دچار خطا بشود یا به قطعیت نرسد، تست تورینگ ِ آن کامپیوتر با موفقیت پشت سر گذاشته شده است) حتی اگر تست، موفقیت آمیز باشد، هنوز مساله ی ماری در اتاق سیاه و سفید برقرار است (مساله ای که در فیلم هم به آن اشاره شد). درست است که استعاره ی ماری برای فلاسفه ی ذهن تا حدی حل شده است، اما باید بدانیم که آنها بیشتر به نحوه ی کارکرد ذهن می پردازند، تا شیوه ی شناخت آگاهی ربات. من اگر زمانی پرستیژی برای ارائه ی تئوری هایم در این زمینه پیدا کردم، به همه می گویم که So what?! درست است، ما حرص می زنیم تا بفهمیم آیا بالاخره یک ماشین آگاه خلق کرده ایم یا نه. ما بچه ی یتیم خانه ی کیهانی هستیم که پدر و مادرش را نمی شناسد و دوست دارد بداند از کجا آمده. اما من نظرم بیشتر نزدیک به نظر Nathan هست. وقتی یک ربات می تواند هوش هیجانی را تقلید کند، چرا باید برایم مهم باشد که او آگاهانه این کار را انجام می دهد یا نه. مرز آگاهی و تقلید کجاست؟ اگر بیشتر از این پیش برویم، باید مثل Caleb پوست دستمان را ببریم و ببینیم جای رگ و پی و استخوان، پیچ و مهره داریم، یا نه!




خب... با همه ی این تفاسیر، دغدغه ی فیلم پاسخگویی به همین سوالات است. و مطابق معمول چند فیلم دیگر ربات تهدیدی بزرگ برای جان انسان به شمار می آید! ما فعلا به خیانت ربات ها و ماشین ها خیلی باور داریم، هنوز می ترسیم از این شکاف بزرگ بپریم و برسیم به آن طرف مرز علم. جزئیات فیلم را تعریف نمی کنم چون کار احمقانه ای هست. کسی که فیلم را دیده، دیده، کسی که ندیده و نمی خواهد ببیند، چه نیازی دارد؟ و کسی که دیده و می خواهد ببیند، بهتر است از همان اول از صفر ِ ماجرا وارد داستان بشود. در کل که فیلم خوبی بود. بعد از مدتها با صنعت سینما هم آشتی کردم!
نظرات 1 + ارسال نظر
معرفی کننده یکشنبه 28 تیر 1394 ساعت 21:30

je t'en prie

wow tu l'apprendre! tres bien

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد