بی واژه های قلم یک خزنده
بی واژه های قلم یک خزنده

بی واژه های قلم یک خزنده

https://t.me/limbolurker

روز 302: در ستایش سکوت آرامش بخش

1)

(کاناپه یک وجبی جلو آمده و پایه اش روی فرش مانده)

- باز که این کاناپه رو آوردی جلو... (می زند به بازویم که بلند بشوم. بلند می شوم. کاناپه را عقب می کشد) چند بار بگم نکنید اینکار رو؟

- ببخشید..

- (10 ثانیه بعد با همان ولوم صدا) این لیوانت رو از روی میز بردار... صدبار بگم خشک می شه سخت می شه شستنش

- الان چند هزار بار این اتفاق افتاده؟ همین یه بار بود

- همین یه بار بود؟

- نه. ده بار دیگه هم بود. ببخشید

- آخه ببخشید که نشد حرف که...

(یک دقیقه بعد یک شخص دیگر)

- کنترل کجاست؟

- (کتاب را می بندم و دور و برم را نگاه می کنم) نمی دونم...

- باز برش داشتن نذاشتن سرجاش... (یک سری غر زدن های زیر لبی و پیدایش می کند)


2)

(دو نفر دارند با هم حرف می زنند)

- شماره شو بگو

- مگه نفرستادم برات؟

- می دونم... (یک نچ می گوید) خب بگو الان. می میری؟

- خب برو ببین یه لحظه. می گی بفرست بعد زنگ نمی زنی.

- (دنبال شماره توی اس ام اس هایش می گردد) الان یه لحظه نگاه کرده بودی تا الان صدبار زنگ زده بودم بهش

- اصلا چرا دیشب زنگ نزدی؟

- ...


3)‌

(یک موسیقی ترکی با صدای تنبک و تار و باقی ابزارآلات موسیقی و صدایی که عربده می زند و می خواند)

- می شه یکم کمش کنید؟

(هیچ چیزی نمی گوید. صدای 100dB توی اتاق دارد تلفن صحبت می کند.)

- هدفون بدم؟

- خودت هر دفعه آهنگ نمی ذاری تا ته زیادش کنی؟

- (من ِ متعجب) من همچین کاری کردم تاحالا؟


4)

- آقا کرایه مگه 900 تومن نیست؟

- خب ندارم خرد. چیکار کنم؟

- شما وظیفته باید داشته باشی

(زودتر کرایه ام را می دهم تا راننده صد تومن خرد را برگرداند به مسافر)

- آقا بفرمایید...

- (مسافر پس از چند ثانیه سکوت) این که نشد که. 800 رو می کنید 900، بعدم 1000 می گیرید. ظلمه آقا. نمی شه که. هر چقدر دلتون بخواد بگیرید. ما مگه چقد حقوق داریم؟ حالا خدا نکنه 50 تومن کمتر کرایه بدیم، از ماشین پرتمون می کنن بیرون با اردنگی (...) (...) (...) (...)


5)

- (...)


امضاء: خزنده ی ناشنوا  

نظرات 17 + ارسال نظر
فرانچسکا یکشنبه 4 مرداد 1394 ساعت 23:22 http://meinthemirror.blogsky.com

سخت نگیر خزنده.
خیلی وقت ها باید خودت رو بزنی به ندانستن یا همون خنگی. همه چیز ساده تر میشه. باور کن. امتحان کردم خوب جواب میده.

خودش هنریه!

مگهان یکشنبه 4 مرداد 1394 ساعت 16:52

عه !
این دیالوگ کج شدن فرش و چسبیدن کاناپه و دیوار پشتش اصلا دیالوگ هر روز ماست ...
کنترل و تلفن کو نیز :| مقصر همیشه در صدم ثانیه پیدا میشه!
کی ؟! بی شک مگی مفلوک ...

من به بابام گفتم می خوام بعد رفتنم براتون مستخدم بگیرم. گفت واسه چی؟ انقد پیر نشدیم که یکی دیگه کارامونو انجام بده. گفتم نه... واسه اینکه در نبود من یکی دم دستتون باشه متهمش کنید به گم شدن کنترل و توی شارژ نزدن گوشی تلفن و ظرفای کثیف و ... والا! می ترسم من برم جنگ داخلی بشه

میدیا جمعه 2 مرداد 1394 ساعت 16:50

everyone screws up! Okay? How many times should I apologize? I'll make it up to you! finish it you mean %$&@. thanks

منیره جان خواهش می کنم. :)

dealing with me, you don't make your first and then your second mistake. you make your last mistake for the first time and then it's over

پول تریبون منو هم بدید بی خدا ها

نیمه سیب سقراطی جمعه 2 مرداد 1394 ساعت 15:20 http://1ta414.blog.ir/

عه ه ه چه دیالوگهای آشنایی ! نصفشو من با برادر گرام دارم

راضی به نظر می رسی فکر کنم معمولا شما شروعشون می کنی!

کاواتینا جمعه 2 مرداد 1394 ساعت 12:39 http://singinginthewind.blogsky.com/

چرا خزنده کم می نویسه این روزا ؟؟ امضا خزنده خاموش

من به این روشنی می نویسم! احوال شریف؟

مهران جمعه 2 مرداد 1394 ساعت 01:00 http://mehran.blogsky.com/

سریال The Strain رو دیدی؟ من یک اپیزودش رو دیدم خوشم نیومد.
True Detective هم سیزن 2 کم کم داره بهتر می شه. اما یکش، با متیو مک کاناهی یک چیز دیگه ای بود...

نه ندیدم. در مورد true detective هم دقیقا همین نظر رو داشتم. بدم نمیاد ببینم سیزن دومش چجوریاس ولی خب میدونم مثل یکش نمیشه

منیره پنج‌شنبه 1 مرداد 1394 ساعت 14:11

میدیا جان ممنونم عزیزم :*

آقا از این تریبون برای مقاصد شخصی استفاده می کنید حداقل کرایه شو بدید.
با وجود خل بازیش سر سیزن 8 داری تشکر می کنی ازش؟

منیره پنج‌شنبه 1 مرداد 1394 ساعت 14:09

1. گفتگو با یه دوست خوب که نگاه جدیدی درباره موضوعی قدیمی ب من داد.
2. منیره گوشت میخورین یا سویا؟
گوشت
پس بابا چی بخوره،ماکارونی ک دوس نداره؟
نداره.نه
خب؟
خب ک خب تو اشپزی،خودت یه کاریش بکن.
3. منیره بریم بیرون...
نه کار دارم.
مطمعنی؟
اوهوم.
باشه یادت بمونه شمالم نیومدی.ناراختی ما اینحایین؟
اره خداییش صف حمام و دسشویی خیلی عذاب اوره
4. منیره چرا اب از سینک پایین نمیره؟
چراش معلومه،ب سهیل بگو بیاد کمکت
خودش مشغول میشه.اونقد گند بالا میاره ک مجبور میشم من برم کمک...
5. همه نشستن...
میپرسم میدونین دوازدهم چه خبره؟
همگی اره...شخص مورد نظرمیره.
اره خب... منم ارایه دارم یادتونه که....
ا،چیزی نیس که.تو زرنگی!!!!!!!!
6. بماند که یکی اقا لطیف میبینه،یکی اهنگ گوش میده،وچند نفری هم میان عمه عمه راه میندازن...
7. دونفریم.کرایه اتوبوسمان میشود 1300 تومان...1500 میدهم.راننذه بقیه اش را نمیدهد.میگم مگه نمیشه 1300 میگه چرا ولی من نفری 700 میگیرم!!!!!با جشمای گرد شده و دستی به سمت راننده میخوام که بقیه پولمو بده....

اوه اوه... من خجالت کشیدم از بابت گزینه های خودم، انقد که مال شما سنگینه!
تو خیلی صبر داری. بخدا. اجرت با ابالفضل

مهران پنج‌شنبه 1 مرداد 1394 ساعت 03:22 http://mehrannajafi.blogsky.com/

دیروز منم جلوی پیتزا بریانک منتظر دوستم بودم. یک دیالوگ این چنینی، از دو تا عابری که رد می شدن شنیدم...
اولی: آره بابا... جدی می گم...
دومی: مگه می شه؟
اولی: آره تو تهران بعضی کافه ها الکل آزاده.
دومی: یعنی الکل می فروشن، ولی یواشکی دیگه...!
اولی: نه! جدی "نمی گیری" چی می گم؟ دیدی بعضی کافه ها اسموک فری هست؟ تو تهران هم بعضی کافه ها الکل و اینجور چیزا آزاده. با مجوز...
دومی: واسه ارامنه؟ یا کلا؟
اولی: کلا آزاده. این رشت شما من نمی دونم چرا اینجوریه...

سرتو که جایی نکوبیدی؟ من بود می کوبیدم

میدیا پنج‌شنبه 1 مرداد 1394 ساعت 02:15

آخه ویکیپدیامون حرف قشنگی میزنه
تو مملکتی که از صبح که چشمتو باز میکنی تا اون لحظه که میری تو رخت خوابت داره حقت خورده میشه الان سر 100 تومن چونه میزنی؟
حالا من که شخصاً مدلم چندلریه
مامانم عصبانی میگه چرا تو حرف گوش نمیدی؟ چرا آخه اینجوری میکنی؟ چرا... میگم: اینجوری نکنم چجوری تو شروع کنی داد زدن؟
یا مثلاً یکی بگه: "تو خودت هر دفعه همین کارو نمیکنی؟" میگم خب من که خل وضعم همه میدونن
در مورد چهارمم راننده میاد 500 زیادتر بگیره میگم: "جالبه از صبح تا الان کرایه 500 زیاد شده. رو دلار هم حساب میکردین انقدر نمیشد ها!"
that's just who I am

ویکیپدیاتون حرف حق می زنه! اگرچه من خودم با اون 100 تومنه سر پر رو بودن راننده مشکل دارم. و چون فقط یقه ی اون دم دستمه، می گیرمش!

میدیا پنج‌شنبه 1 مرداد 1394 ساعت 02:03

حقیقتش در تمام این 4 موردی که ذکر کردی مشکل اینه که ملت فکر نمی کنن!
در مورد اول یه عده آدم به هر دلیلی خوشحال نیستن اصولاً هم تهاجمی و بدون توجه به دیگری دارن عمل میکنن چون صرفاً تو همین محیط میتونن اینطور باشن. از جای دیگه ناراحتن، دستشون کوتاهه و جای دیگه خالی میشه. مورد دوم هم همینه.
مورد سوم هم یه جور شکایته باز. "خودت هر دفعه آهنگ نمی ذاری تا ته زیادش کنی؟" یه جور انتقام ناخودآگاه
مورد چهار هم باز دستش به جایی بند نیست سر 100 تومن چونه میزنه.
هر کدوم از اینا اگر فکر کنن می بینن انرژی که صرف این گیردادن های الکی و دیالوگ های مسخره میکنن رو میتونن صرف خیلی چیزای دیگه کنن. صرف آرامششون حتی! اینهمه چونه زدن سر 100 تومن؟ به جان خودم میزان انرژی مصرفی این دیالوگ از 100 تومن خیلی بیشتر در میاد!

خیلی از موارد مشکل اینه که مردم فکر نمی کنن نه فقط این 4 مورد ما خودمونم اگه به اندازه ی کافی فکر می کردیم الان به خیلی از آرزوهامون رسیده بودیم... زندگی ما، مخصوصا ایرانیا که می شناسیمشون، شدیدا ناکارآمده. بیشترین هزینه ی انرژی، کمترین میزان بهره وری مادی و لذت

صبا پنج‌شنبه 1 مرداد 1394 ساعت 01:56 http://royekhateesteva.blog.ir

بله متاسفانه دنیا پر از صداهای اضافه است...گاهی فکر می کنم کاش یه کنترل دستم بود و مثل گوشیم همه صداهای اطرافم رو روی سایلنت قرار می دادم...

بعضی وقتا دوست دارم سرمو بکنم توی زمین فقط!

شیما پنج‌شنبه 1 مرداد 1394 ساعت 01:52

راستی چرا لینکا رو برداشتید خزنده جان؟! ما داشتیم استفاده میکردیم

به دلایلی... خب می خوای بیام توی وبلاگت آدرسا رو بزارم برات توی کامنت

شیما پنج‌شنبه 1 مرداد 1394 ساعت 01:50

وای خزنده! من دیگه خنده م گرفته از دست شما!
خزنده جان من واقعا نسبت به شما انتقاد صریح دارم. اولا که ظاهرا آستانه تحمل شما خیلی پایینه. دوم اینکه از نظر شما بیشتر حرفای مردم وراجیه. به زبون آوردنشم یه جور گستاخیه. بهرحال کسی انتظاری نداره مردم توی تاکسی درباره فیلم و علم و موزیک و چیزایی که شما بهش علاقه دارید صحبت بکنن. مثلا از نظر من چیزایی که شما بهش میگید ور زدن درست مثل خوردن شکلات ته جیبه. خوردنش ضروری نیست ولی خالی از لطف هم نیست!
من به شخصه فقط با مورد اول با شما موافقم. یا حتی سومی. (البته من با سروصدا هیچ مشکلی ندارم! ولی کسی که مشکل داره کاملا حق داره!) اما دو و چهار سخت گیری های الکین. شما واقعا چقدر از آدمای اطرافتون لذت میبرید؟! حتی غریبه ترین ها!

ببین، نکته ی اول اینکه من یه خورده سندروم آسپرگر دارم! یعنی شدیدا به صدا حساسم. نه که اعصابم خورد بشه، سردرد می گیرم، احساس فوق العاده بدی دارم که نمی دونم چطوری توصیفش کنم. مثل اینکه مثلا از صدای ناخن روی تخته کشیدن بدت بیاد، یا از صدای ملوچ مولوچ کردن، بعد یکی 24 ساعته کنار گوشت این صدا رو در بیاره. همچین حسی دارم. من حتی توی دیالوگ ها و بحث هایی که خودمم خوشم میاد، طرف مقابلم اگه صداش آروم نباشه (نه که بلند باشه) سردرد می گیرم. دلیلی که یکم دور تر از حد معمول می شینم نسبت به همصحبتم همینه.
ولی این چند تا مورد، نشونه ی کش دادن الکی بحثه، نه صرفا بحثی که نتیجه نداره. من که می دونم فقط 1 درصد دیالوگای روزمره راجع به علم و هنر و ایناس. با اینم هیچ مشکلی ندارم. ولی این 30-40 خط رو می شه توی 3-4 جمله جمع کرد. مورد اول رو می شه گفت: کاناپه رو ببر عقب/لیوانت رو بردار/کنترل کجاست؟ بیشتر از این نمی خواد دیگه! مورد دوم: شماره رو بده. طرف هم بده تموم شه بره پی کارش. مورد سوم: کاملا مشخصه که با کم کردن صدای آهنگ همه چی حل می شه! مورد چهارم: طرف تا 5 دقیقه بعد اینکه پولش رو گرفته بود باز داشت غر می زد. حالا قبلش می گیم حقش بوده. منم حساسم روی این حق. ولی دیگه وراجی های بعدش چی؟
می دونی شیما، اگه بابت هر کلمه یه پولی می دادیم، الان خیلی زندگیمون قشنگ تر بود. والا خزنده هم آدمه هیولا نیست! برای اینکه متوجه بشی، یه سر بزن به کیمیای سعادت. قسمت: گناهان زبان. اون که دیگه من نیستم! اون غزالیه. ببین اون چی می گه

آسمان چهارشنبه 31 تیر 1394 ساعت 22:37

مورد ٤ حق داره.همین ١٠٠ تومنا میشه کلى دیگه

می دونم حق داره. منم موافقم باهاش. ولی انتظار دارم وقتی 100 تومنشو گرفت و راننده هم عذرخواهی کرد، دیگه تا 5 دقیقه فک نزنه پشت گوش من. ملت حرص صحبت کردن دارن یعنی. یه "پخ" کنی زندگینامه شو برات شروع می کنه

Bluish چهارشنبه 31 تیر 1394 ساعت 21:18 http://bluish.blogsky.com

یکی از راه حلاش یه کم گوش درد به همراه داره در طولانی مدت و ممکنه در همون طولانی مدت انگِ بی ادبی رو هم بهتون بچسبونن به خاطر جواب ندادن. یا ممکنه زیادی بیخبر بشین از دور و برتون:
با هندزفری و ولومِ صدای خیلی بلند، موسیقی بی کلام گوش بدین. البته نه با گوشی. با mp3 یا mp4 که اسمس و زنگ و تموم شدن باتری آرامشتونو بهم نزنه!
درسته سکوت نیست اما گاهی کاربرد سکوتو داره. روشِ من توی کتابخونه و خیابون و اتوبوس و متروئه!

غریبه نیستم با هدفون. بعضی وقتا یادم می ره ببرم فاجعه پیش میاد، مخصوصا با این سر و صدای فروشنده های مترو. ولی بعضی از دست بعضی دیالوگا فراری نیست. این ور زدن های اضافی توی کل دیالوگای روزمره ی اجتناب ناپذیر پخش شده

ایران دخت چهارشنبه 31 تیر 1394 ساعت 21:09 http://delneveshtehayedeleman.blogsky.com

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد