بی واژه های قلم یک خزنده
بی واژه های قلم یک خزنده

بی واژه های قلم یک خزنده

https://t.me/limbolurker

روز 320: 100 درجه بالای صفر

فوتبال، هر کسی اختراعش کرده، به هر بازی سیاسی و اقتصادی ای که دچار شده، هر بلایی که در بحران های جنگ به سرش آمده، و از هر دورانی که گذر کرده، همیشه دنیای نهایت زیبایی، استرس، غم، شادی و هیجان بوده. ای کسانی که فوتبال نمی بینید... چیز بزرگی در زندگی تان را از دست داده اید! و ای کسانی که از جمله ی نفرین شده ی "دو تا تیم فوتبال بازی می کنن، چی به تو می رسه که انقد حرص می زنی؟" استفاده می کنید. لعنت سر الکس فرگوسن و دوستان بر شما باد!


زندگی من هم پر شده است از لحظات سحر آمیز 22 نفر+1 توپ؛  و 8 تای بهترینشان (و بعضی هایش هم بدترینشان!) :

 

1- سال 1999. شهر بارسلون... دیوید بکهام توپ را برای کرنر زدن می کارد. یک دقیقه از 3 دقیقه وقت اضافه گذشته. بازی 1-0 به نفع بایرن مونیخ. توپ فرستاده می شود. درون محوطه ی جریمه عملا نمی شود کسی را تشخیص داد, و اینکه چه کسی دارد توپ را شوت می کند. نهایتا توپ به شرینگهام می رسد و گل تساوی را می زند... شاید اوتمار هیتزفلد بعد از چند ثانیه شوک, سعی می کند به این فکر کند که تیمش را چطور برای وقت اضافه ی گل طلایی, و بعد هم در ضربات پنالتی آماده نگه دارد. اما نیازی به این کار نیست. چون 30 ثانیه بعد دیوید بکهام کرنر بعدی را می فرستد و ... دژاوو! سوسشر گل دوم را می زند. تنها کلماتی که از زبان فرگوسن بعد از سوت پایان می شنوید اینها هستند: I can't believe it. I can't believe it! football... bloody hell



2- سال 2005. استانبول. می گویند بدترین زمان برای گل خوردن در فوتبال، 5 دقیقه ی ابتدایی و انتهایی دو نیمه است. لیورپول یک گل در دقیقه ی 1، و دو گل در دقیقه های 39 و 44 خورد. این یعنی مرگ قطعی. حالا میلان بعد از 45 دقیقه دارد به جشن قهرمانی اش فکر می کند! اما فوتبال درسش را به روسونری می دهد، و در 6 دقیقه ی دیوانه وار بازی, از دقیقه ی 54 تا 60,  3-0 تبدیل به 3-3 می شود. شوچنکو می توانست یک بار دیگر از فاصله ی شش قدمی، گل چهارم را بزند اما انگار آن سال قرار نبود میلان قهرمان باشد.  لیورپول در ضربات پنالتی بازی را می برد. جرارد دو سال پیش می توانست لیز نخورد و طلسم 28 ساله را بشکند... ولی سال 2005 محکم ایستاد و قهرمانی اروپا را برای تیمش  دزدید



3- سال 2013. زیگنال ایدونا پارک، دورتموند... مالاگایی که بخاطر عدم رعایت فیرپلی مالی به حذف از رقابت های سال بعد چمپیونز محکوم شده, در بازی برگشت در شهر دورتموند و مقابل تماشاگران دیوانه ی دورتموندی گل آفساید می زند. دقیقه ی 82. نتیجه 2-1 به سود مالاگا. با توجه به بازی برگشت, دورتموند باید دو گل دیگر بزند تا به مرحله ی بعد صعود کند. تا قبل از گل دقیقه ی 90 مارکو رویس، زردپوشان وست فالن دیگر حوصله ی دیدن بازی را نداشتند. اما بعد از گل, می شد به یک شوک وحشتناک، یعنی گل پیروزی، امیدوار بود. و همین اتفاق هم می افتد. 2 دقیقه ی بعد فیلیپه سانتانا به طرز شگفت انگیزی گل بعدی را هم می زند و مالاگا نابود می شود. گل آخر دورتموند هم آفساید بود! از آن آفساید هایی که قانون "نفر آخر نزدیک به دروازه" را می طلبد! اما... tit for tat



4- سال2012، دیگ جوشان نیوکمپ... بارسلونا دو گل زده، اما یک گل هم با پاس فوق العاده ی سوپرفرانکی و چیپ نرم رامیرز خورده. حالا یک گل دیگر می خواهد تا از این مرحله رد بشود. جان تری به طرز احمقانه ای اخراج شده. دی متئو هشت نفر دیگر را برده توی محوطه ی جریمه و گذاشته جلوی شوت های رگباری کاتالان ها. فقط تورس مانده روی خط میانی برای اینکه یکی دو نفر از مدافعان بارسلونا را عقب نگه دارد. مسی یک پنالتی خراب می کند و طلسم گل نزدنش به پیتر چک باقی می ماند. دقایقی بعد یکی از توپ های ارسال شده روی دروازه ی چلسی را مدافعان با ضربه ی محکم و بی هدف دور می کنند، و این توپ بی هدف می افتد جلوی پای تورس... من که یادم نیست کدام بازیکن دنبال او می دوید، اما می دانم که ال نینو یک نصفه زمین را دوید و دوید، والدز را دریبل کرد و ماشه را روی شقیقه ی تک تک هواداران نیوکمپ کشید. دی متئو همان سال اولین لیگ اروپایی اش را گرفت



5- سال 2014. دربی پایتخت اسپانیا در خانه ی همسایه، لیسبون. بازی اتلتیکو مادرید و رئال همیشه به معنای جنگ، زد و خورد، درگیری لفظی و البته هیجان است. با اشتباه ایکر مقدس اتلتیک گل را می زند و تا آخرین لحظه از آن مراقبت می کند. بله... تا آخرین لحظه. در واقع تا همان لحظه ای که سرخیو راموس روی ضربه ی کرنر پرواز می کند، و با یک هد تر و تمیز پرنده ی خوشبختی را از روی شانه ی دیگو سیمئونه می پراند... بازی به 30 دقیقه وقت اضافه کشیده می شود، و رئال تمام قدرت دنیا را در خودش حس می کند. حرکت زیگزاگی ال فیدئو دفاع اسفناک اتلتیک را به هم می ریزد و بیل گل دوم را می زند، و گل بعدی، و گل بعدی... اتلتیکومادرید قهرمان، چهار یک شکست می خورد و رئال به "لا دسیما" می رسد. بخاطر همان پرواز دراماتیک راموس



6- سال 2009. چلسی از نبرد با لیورپولی که آن سالها همیشه در چمپیونزلیگ حرفی برای گفتن داشت، فرار کرده و حالا به بارسلونای بی عیب و نقص گواردیولا خورده. تیمی که به نظر خیلی از مربیان مطرح آن روزهای اروپا، بهترین تیم تاریخ فوتبال بود. اما گاس هیدینک، معلوم نیست چطور، آن تیم بی عیب و نقص را زمین گیر کرده... بارسلونا حمله می کند و چلسی ضد حمله می زند. کار دیگری از دست گواردیولا و تیکی تاکای روانی کننده اش بر نمی آید. چلسی از گل اسین به زیبایی هر چه تمام تر دفاع می کند. پنالتی روی آنلکا گرفته نشده، ضربه ی بالاک که در محوطه به دست دفاع حریف خورده هم همینطور. و در آخرین دقیقه های بازی توپی می رود و می آید و آخر می رسد به نابغه ی کاتالانی... اینیستا با یک والی کار را تمام می کند. بارسلونا با کمک داوری، جلوی وقوع فینال تمام انگلیسی چلسی-منچستر یونایتد برای دومین سال متوالی را می گیرد. به فینال می رود و قهرمان می شود.



7- سال 2008 شب خیس مسکو، پروژکتور های استادیوم، زمین بازی و 22 نفرش را روشن کرده... رونالدو ی اعجوبه پنالتی خودش را خراب کرده تا نوبت به جان تری برسد. ضربه ای که اگر گل بشود چلسی اولین قهرمانی اروپایی اش را در سال اخراج مورینیو می گیرد. اما زمین بازی سورپرایزی برای آبی های لندنی دارند. جان تری در آخرین لحظه لیز می خورد، ون در سار به طرف دیگر شیرجه زده ولی مهم نیست. چون توپ به تیر دروازه می خورد و بیرون می رود. چند دقیقه ی بعد آنلکا مغلوب خرگوش یخی منچستری ها می شود. ون درسار پنالتی آخر را می گیرد و در سالگرد دهمین سال قهرمانی نیوکمپ، تیم ابر قدرت آن سالهای منچستریونایتد یک بار دیگر فاتح قاره ی اروپا می شود



8- سرخیو آگرو نفرین بایرن مونیخ سال 99 بود که باید به سر سرالکس می آمد! فرگوسن آنقدر دقایق پایانی بازی سر تیم های حریف را بریده بود که به افتخار او، وقت های اضافه ی نیمه ی دوم را "فرگی تایم" نام گذاری کرده اند. حالا آگرو بود که  سال 2012 در فرگی تایم، قهرمانی یک سال را از یونایتد گرفت... یونایتد بازی اش را با خیال راحت 1-0 برده بود. این طرف هم در ورزشگاه اتحاد، سیتی بازی را در دقایق پایانی 2-1 باخته به کوئینزپارک دنبال می کرد. اما یک دقیقه. فقط یک دقیقه کافی بود که گل تساوی، و بعد هم گل پیروزی سیتی زده بشود. همان سال بود که سیتی، یونایتد را در اولدترافورد 6-1 شکست داد. و بخاطر همان 10 تفاضل گل آن بازی بود که این گل آگرو، سند قهرمانی سیتی را امضا کرد.


نظرات 8 + ارسال نظر
مهران چهارشنبه 4 شهریور 1394 ساعت 00:36 http://Mehran.blogsky.com

جدی در این حد یعنی!
من یه دوستی دارم که تهران میام بهش سر می زنم. خیلی هم ادعا داره تو فوتبال.هرچند من همیشه می بازم. اینبار باید معرفیش کنم به شما :)

حالا بذار یکم تمرین کنم ضایع نشیم

مگهان سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 23:16 http://Meghan.blogsky.com

به نظر من کسی که فوتبال نمی بینه با اونی که فیلم نمیبینه چندین درجه تفاوت داره
چون خیلی کم پیش میاد کسی اصلا فیلم نبینه هرکسی یه فیلمایی میبینه دیگه! حالا خوب یا بد ...
ولی دیدن فوتبال اینطور نیست اکثرا یا کلا نمی بینن یا زیاد می بینن ... اونایی که فوتبال نمی بینن اصلا هیجانشون رو از کجا میارن دقیقا ؟! باور کن 90 درصد تفرادی که فوتبال دوس ندارن آدمای خاموش تر ، آروم تر و بی هیجان تری هستن:دی
چیزی که من اساسا باهاش مشکل دارم :))

+ من نمی دونستم تو خیلی فوتبالی هستی
+ ولی هولدن خییییلی فوتبالیه! یه جور خاصی اصلا :| فوتبالی اون هم از نوع چی؟ بارسایی عشقت :)))

حالا بیا بهشون توضیح بده. مگه می ره توی مخشون؟! من در اوج کمبود امکانات فوتبالی شدم. هیچ کس دور و برم فوتبال نگاه نمی کرد. یادش بخیر قاچاقی بازیای 11 و ربع چمپیونز رو نگاه می کردم فرداش مدرسه داشتیم!

+ بعله بارسا رو در جریان هستم. مورد چهارم رو اختصاصی واسه شما نوشتم :دی

جی کوییک سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 17:20

یادم رفت بگم تو اون بازی لیورپول و منچستر ، باران هم به شدت میبارید!

جی کوییک سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 17:17

!
یاد حمید رضا صدر افتادم! نوامبر سال هزار و نهصد هشتاد و دوعه، طرفداران لیورپول تمام جایگاه را پر کرده اند، بازیکن شماره هفت لیورپول ساق جوراب های زردش رو میکشه تا زانو و آماده نبرد در برابر منچستر یونایتده.شیاطین سرخ در برابر پرطرفدار ترین تیم جزیره!! تقدیر چه رقم خواهد زد؟! از همین دقایق ابتدایی نفس ها حبس شده اند!!

یه اینطور چیزایی تو خودتون داریدا!

+لعنت خدا بر سر الکس فرگوسن و تمام جانشینان ش در منچستر یونایتد باد تا ابدالدهر!

"لیورپول, پرطرفدار ترین تیم جزیره"..." لعنت خدا به سر الکس"... معلومه یه لک لک حسابی مغموم و ناراحتی ها! اشکال نداره یه بیست سی سال دیگه هم نوبت به شما می رسه یه جام اتحادیه بگیرید

نیمه سیب سقراطی سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 16:06

قوتبالی نیستم ولی خیلی دوست داشتم از همون اول یکی تو خونه فوتبالی بود که منم پا به پاش فوتبال می دیدم و واسه نود سر و دست میشکستم !
فوتبالی نیستم ولی از دیدن اونایی که با ذوق و شوق فوتبال می بینن و بالا پایین می پرن و فحش میدن و تحلیل میکنن شدیدا لذت می برم

من بالا پایین می پریدم و فحش می دادم ولی به تناسب اوضاع خانواده کم کم اصلاح شدم. الان در سکوت ذوق می کنم :دی . البته فوتبال منچستر رو اگه تنهایی ببینم مربی درونم میاد رو. مثل بازی فرداشب

شیما سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 15:52

من هر چهارسال یه بار فوتبال میبینم!

اون چهار سال وسطش چی؟!

مهران سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 05:56 http://mehran.blogsky.com/

چه مقاله ی کاملی :)
یعنی نصف عمرم بر فنا رفت؟ من که فوتبال نمی بینم؟ و سطح بازی م تو فوتبال پلی استیشن در حد یک صفره؟

نصف نصف که نه! مثل اینه که یکی فیلم و سریال دوست نداشته باشه و نبینه. یا موسیقی دوست نداشته باشه. به همون منوال!

فوتبال پلی استیشن یه بحث دیگه س که در این مقال نمی گنجد! ولی اگه دوستی آشنایی کسی داشتی که به فوتبال بازی کردنش خیلی می نازید, معرفیش کن که یه درس خوبی بهشون بدم

آلفا دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 22:46

خزنده چی میگی؟؟؟؟
کلا این پستو به یه زبون دیگه خوندم :دی
...
اینارو تو نوشتی؟!
...
چند وقتی هست یه چیزی میخوام بگم بهت، یادم باشه سر فرصت
یه جا گیرت بیارم باهات حرف بزنم
...
والا این صد درجه بالای صفره شما، معز بنده رو ذوب کرد

این پست رو با کلمات تخصصی فوتبالی کد گذاری کردم. هر کس فوتبال نمی داند وارد نشود... ورژن جدید اقلیدس

+ بوگو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد