بی واژه های قلم یک خزنده
بی واژه های قلم یک خزنده

بی واژه های قلم یک خزنده

https://t.me/limbolurker

روز 338: راز های ناگفته ی من ِ نفرت انگیز

1- یک رازی را می خواهم بگویم... هیس، آرام! کسی نشنود. من یک کمی شاید خودخواه باشم. دوست دارم فقط خودمان از این راز خبر داشته باشیم... می دانی؟ من یک راه ِ در رو پیدا کرده ام از الگوریتم سر سخت تغییر شرایط زندگی. به قول برنامه نویس ها، یک باگ. می توانی از این میانبر بروی و خیلی زودتر از آنچه که فکرش را می کنی به هدف برسی. من چندین بار امتحانش کردم و هر بار جواب گرفتم. حالا باورش کرده ام و می خواهم تا جایی که می توانم ازش سوء استفاده کنم. می دانی... یک زمانی هست که می دانی یک چیزی به نفعت هست اما ازش متنفری. و همیشه حسرت می خوری که چرا مسیر موفقیت از وسط سرزمین ضدحال هایت می گذرد. راه حل این ماجرا یک جمله است. یک ضرب المثل ساده ی آن ور ِ آبی: Fake it till you Make it... زیتون تلخ را هم اگر 20 بار بخوری و به به و چه چه کنی، می رسی به جایی که معتادش می شوی. هیچ چیز توی این دنیا نیست که بهش عادت نکنی. اذیتت می کند، آسیب می رساند، شاید حتی نابودت کند. ولی آخر سر عادت می کنی. یک آدمکش هم مثل من و تو اول ها یک بچه ی معصوم و بی گناه بوده. آدم کشی هم عادت می شود. ادایش را در بیاور تا جزوی از وجودت بشود!



2- تا همین یک سال پیش همیشه خودم بودم و خودم، و هر تغییری را پس می زدم. همیشه خودم را یک آپارتمان فرض می کردم که هر چقدر هم نمایش را عوض کنی، فوندانسیون و اسکلتش یک چیز باقی می ماند. چه فرصت ها را که بخاطر همین ترس یا تنفر از تغییر کردن از دست دادم. و همیشه هم به خودم افتخار می کردم که من خالص و اصیل هستم! یک سال زور زدن برای افتادن در مسیر موفقیت به ثمر نشست، اما من را به کلی تغییر داد. انگار فقط همان "من" یکسال پیش مانع کارم بود. حالا آنقدر تغییر پذیرفته ام که واقعا بعضی وقتها یک لحظه سکوت می کنم و می بینم خودم را نمی شناسم. بعضی وقتها به حرفایی که به بغل دستی ام می زنم گوش می دهم و هول برم می دارد! من عوض شدم و همه چیز بهتر شد. آن منِ نفرت انگیز، و در عین حال دوست داشتنی را هم می گذارم توی گنجه و در را قفل می کنم. دلم برایش تنگ خواهد شد، ولی فعلا بماند همانجا... شاید بیست سال دیگر درش آوردم و دوباره به تن کردمش.


امضاء: خزنده ی متغیر  

نظرات 9 + ارسال نظر
جی کوییک چهارشنبه 1 مهر 1394 ساعت 14:57

آقا دوم شدن تیم رباتهای پرنده پلی تکنیک مبارک!

+ربات خزنده ساختن تو ببینیم ایشالا:-D

قربان شما!! آزمایشگاه ما بودا! :-D من عوامل پشت صحنه بودم :دی

نیمه سیب سقراطی چهارشنبه 1 مهر 1394 ساعت 10:32 http://1ta414.blog.ir/

خوب فهمیدم چی میگی ! چون من خودمو از عمد انداختم توی یه شرایطی که عوض بشم ! مثه خودت فهمیدم با اون "من" به جایی نمیرسم باید عوض بشم ...

خوب خوب... پس در دو کیس آزمایشی جواب داده تا الان!

میدیا دوشنبه 30 شهریور 1394 ساعت 23:38

قدیمیت هم همین شکلی بود به جان خودم

نه عوض شده

منیره دوشنبه 30 شهریور 1394 ساعت 21:52

چشم اعتماد میکنم....
میدیا جدیدش خووووب شکلیه خووووب ؛)

والا

شیما دوشنبه 30 شهریور 1394 ساعت 18:35

چقد خواننده فیزیکی داری خزنده!

آره شما سومیشی. اصن میخوای تعطیل کنم یه تالار گفتگوی فیزیک بزنم اینجا ها؟ یه خدمتی هم به مملکت کنم

میدیا دوشنبه 30 شهریور 1394 ساعت 18:10

بیا ببینم جدیدت چه شکلیه

اینجوری

منیره دوشنبه 30 شهریور 1394 ساعت 17:31

واقعا چرا؟؟!!! چرا از وسط سرزمین ضدحالهایمان عبور میکند؟کلا از هرچی موفقیت و ایده و رسیدن و نرسیدن حالم بهم میخوره....

یه چیزی میگمتا...!
قوی باش فیزیکدان قوییییی! ایده ت همچنان به قوت خودش باقیه و تو هم بهش خواهی پرداخت. اصلا این ایده ی آبکی استادت می شه مقدمه ی کار اصلیت. هزار بار ضد حال می خوریم تا آخر اونچیزی که دوست داریمو انجام می دیم. به اون دست سرنوشت که نگهت می داره توی خط اعتماد کن.

جی کوییک دوشنبه 30 شهریور 1394 ساعت 15:15

i've told u ke yeja miad mibini xodet nisti....omidvaram in adame fake, nazane tu halet v betuni pish beri

اون آدم قبلی به هیچ جا نرسید. برای از دست دادنش دلم نمی سوزه. حتی اگه این جدیده هم به جایی نرسه

لاست استریت دوشنبه 30 شهریور 1394 ساعت 03:43

فکر نمی کنم اونقدرها هم راحت باشه. که با تکرار بشه به چیزی عادت کرد. خصوصا چیزی که باهاش مشکل داری

راحت نه... گفتم، شاید حتی به نابودی بکشه! ولی همیشه امکان پذیره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد