بی واژه های قلم یک خزنده
بی واژه های قلم یک خزنده

بی واژه های قلم یک خزنده

https://t.me/limbolurker

روز 390: دانشجوی نمره محور خاک بر سر که می گویند منم

ترم اول تمام شد. به عبارتی، چهار پنج روز پیش تمام شد. همان روزی که یکی مانده به آخرین تمرین درس navigation را هم انجام دادیم با گرفتن 4-5 تا داده ی خوب و قابل اطمینان پشت سر هم از سنسور IMU، شروع کردیم با هم رقص تانگو رفتن، که البته با گیر کردن پای من به سیم لپ تاپ و سقوط یکسری چیز از روی میز، پایان چندان جذابی نداشت. قرار بود گزارش کار را امروز بنویسیم و فردا تحویل بدهیم که خبر آوردند تا 23 ام وقت هست. ما هم به رسم دیرینه ی ایرانیان، گذاشتیم همان دقیقه ی 90 تحویل بدهیم تمرین را... و حالا از امروز شروع کردیم به خواندن برای امتحان. هیچ وقت توی این 6 سال دانشگاه رفتن ، احساس خوبی قبل از امتحانات نداشتم! با خیالت راحت بنشینم پای درس و نگران نمره نباشم. دوران کارشناسی برای 10 گرفتن می جنگیدیم و نمره ی 15 برایمان رویا بود. حالا با مارکر های آبی و زرد و صورتی و جزوه ی تر و تمیز و اتود، حرص دوستانم را در میاورم. البته بهشان گفتم که: خیلی ها را بخاطر جزوه و مارکر هایلایتشان مسخره کردیم و همان ها آخر دوره ی کارشناسی به یک جایی رسیدند! حالا مگر من دُم دارم که نتوانم یک نمره ی 20 بگیرم توی زندگی ام؟ اصلا حالا که اینطور شد انقدر می خوانم که معدلم 20 بشود این ترم.


ترم خوبی بود. اتفاقات زیادی افتاد و بالا و پایین های زیادی هم داشت. پوستمان بخاطر همین درس navigation کنده شد. هنوز هم تمام نشده! یک تمرین دیگر از Qlearning مانده، بعدش هم که پروژه ی کت کلفت SLAM را باید شروع کنیم و یک ماهه تحویلش بدهیم. ولی نهایتش این بود که خیلی چیزها یاد گرفتیم. یعنی اگر این پوست، کنده نمی شد، ما الان اندازه ی ارزن بارمان نبود. حالا تا همین جایش 3 تا مقاله از توی تمرینهایمان در آمد برای من و دو نفر دیگر همگروهی. هنوز هم داریم کار می کنیم تا بلکه همین اول کاری که سرمان خلوت هست بار و بندیلمان را برای رفتن کم کم جمع کنیم. به قول دوستم: تو رو یکی به قتل رسونده، یکی دیگه رو گذاشته جات... بس که من آدم یکی دو سال پیش نیستم.


این را می گفتم، ای خزنده ی آینده که از چندین سال بعد داری این خزعبلات را می خوانی، امروز بود که با خیال راحت نشسته بودم و جزوه ی ریاضی را می خواندم، هدفون توی گوشم بود و هر از چندگاهی بر می گشتم روی لپ تاپ که آهنگهای بعدی را دانلود کنم. و امروز بود که داشتیم راجع به مکعب روبیک و الگوریتم بعلاوه و مربعی حرف می زدیم، و راجع به کور رنگی رفیقمان که روی مکعب سبز را از زرد تشخیص نمی داد، و امروز بود که من دو نفر از دانشجویان آزمایشگاه سابق را دیدم و آنها سلام گرمی به من کردند ولی من هرچه زور زدم نتوانستم زیاد بهشان لبخند بزنم! چون هنوز هم شخصیت منفعل و "زیر حرف زور بمان"شان حوصله ام را سر می برد، و امروز بود که بعد از مدت ها حالا که نشسته ام پشت کامپیوتر، می دانم فردایش قرار نیست دانشگاه باشم. می توانم بنشینم همینجا و یک کمی با جزوه هایم ور بروم، و بعد از مدتها یک روز نیمه تعطیل درست و حسابی داشته باشم.



امضاء: خزنده ی ریلکس عقده ای  

نظرات 10 + ارسال نظر
نیمه سیب سقراطی شنبه 17 بهمن 1394 ساعت 22:53

تو رو یکی به قتل رسونده، یکی دیگه رو گذاشته جات... بس که من آدم یکی دو سال پیش نیستم.

+ یکی باید اینا رو به منم میگفت

حس عجیبی می ده به آدم شنیدنش... ۳۵ درصد ناراحتی ۶۵ درصد رضایت

جی کوییک پنج‌شنبه 10 دی 1394 ساعت 14:11

فک کرده بودم فقط امیرکبیر از رشته های مرتبط با کشتی داره!
حالا البته که بهترینش واس ماس!ها!
جمعیت مون محدود موند خزنده!حیف!

+مهندسی کشتی با مهندسی کشتی سازی متفاوته؟!
لابد دیگه!

نه مث اینکه صنعت نفت هم داره دیگه.
کلا بهترین همه چیز در دانشگاه مادر و پدر و خواهر صنعت و تکنولوژی و علم ایران یعنی پلی تکنیک تهران هست. به یاد اون شعر مسخره هه که اول همایشا می ذارن :دی

+ فکر کنم مهندس کشتی بیشتر مربوط به maintenance و کنترل و اینا باشه نه ساختش. مثلا مثل فرق بین مهندس هوافضا و مهندس تعمیر و نگه داری هواپیما. اینجوری که من خوندم از وبلاگش اینا خیلی هیجان انگیز ترن! شغلشون مربوط به سفرای دریایی می شه!! :دی

manic man پنج‌شنبه 10 دی 1394 ساعت 13:56 http://manicman.ir

مرسی مهندس. البته استاد پلی تکنیک زیاد داریما. مثل اینکه اونجا زیاد بهشون پول نمی دن میاند دانشگاه ما :)))

آره اینجا بدبخت بیچاره ها رو استثمار می کنن انگار

manic man چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 22:48 http://manicman.ir

من به شدت تکذیب می کنم. من پلی تکنیک نمی خونم. صنعت نفت می خونم. تازه کشتی سازی هم نیستم. مهندس کشتی هستم.

هر جا که هستی موفق تر باشی ای مهندس کشتی! این جی کوییک ما تعصب داره به پلی تکنیک همه رو پلی تکنیکی می بینه :دی

جی کوییک چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 00:06

خزنده فک کنم ایم منیک من هم دانشگاه خودمونه!کشتی سازی!
من انقد کشتی سازی دوس دارم....خیلی خوبه!میرفتی کشتی سازی میخوندی!

جدی جدی؟ عجب! پلی تکنیکیا چه حضور فعالی توی دنیای وبلاگ دارن! :دی

آره خیلی خوبه کشتی سازی. من می خواستم تزم رو ربات دریایی بردارم که هیچ استادی تمایل به کار روی این موضوع نداشت. ایشالا دکتری!

manic man سه‌شنبه 8 دی 1394 ساعت 15:43 http://manicman.ir

ایول مکانیک
دست راستت رو سر من.

دست چپم رو سر کی؟

manic man دوشنبه 7 دی 1394 ساعت 13:31 http://manicman.ir

مهندس رشتت چیه؟؟
من حدس میزنم برق باشه؟ اشتباهه البته فک کنم

یک سومش رو درست حدس زدی!
من کارشناسی مکانیک بودم. برای ارشد رباتیک می خونم

آسمان دوشنبه 7 دی 1394 ساعت 02:48

یعنى فرجه امتحان نیمه تعطیل حساب میشه؟؟؟!!!!!
میگم خدایى این عکسا رو از کجا میارى؟:دى
خیلى حس فراغت دارن این خرنده ها تو عکس.آدم حسودیش میشه:)))
من اگه اعتراف کنم که واسه املاى "فراغت" نت رو چک کردم خیلى بده؟

عکس از آلبوم خانوادگی

خوبه همه چیزو چک کن؛ بهتر از سوتی دادنه :دی

SAMYANG یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 22:15 http://salmine.blogsky.com

چه عکسای حسادت انگیزی
کلا دانشگاه رو تموم کردن و دیگه توش پا نذاشتن لذتش از همه چی بیشتره

من فکر می کردم خیلی لذت بخشه ولی وقتی برای دوره ی ارشد هم برگشتم همونجا و دیدم حس خوبی دارم، فهمیدم اشتباه می کردم!

شیما یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 12:15

آخ آخ! بچه مثبت بودن حس خیلی خوبی داره! درک میکنم!

لذتی بس نفرت انگیز و تهوع آور داره که اصن شادمانی نهفته ای ازش می زنه بیرون یه وضعی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد