بی واژه های قلم یک خزنده
بی واژه های قلم یک خزنده

بی واژه های قلم یک خزنده

https://t.me/limbolurker

روز 410: بهمن

- تو یک آدم منحصر به فردی، تو مثل هیچ کس نیستی... مثل بقیه ی آدم های دیگر


- تغییر را بوجود بیاور، زندگی ات را و جهانت را تغییر بده. تو قدرت داری


- امروزه کسی دیگر در قالب شغل اباء و اجدادش زندانی نیست... ما می توانیم همانی باشیم که می خواهیم.


... بیشتر اوقات به سخنرانی های پرشور و حرارت سخنران های  هدست به گوش مثل این



می خندیدم. یک کمی هم راستش را بخواهید چندشم می شد. و نگاه عاقل اندر سفیهم عود می کرد. یک مقدار دیگر هم حرصم می گرفت. الان ولی می ترسم. وقتی به این سخنرانان motivator فکر می کنم می ترسم. وقتی به «تغییر کن» و «تو می توانی» و «جهان از آن توست» فکر می کنم می ترسم. وقتی به «اینترنت» و «استارت آپ های شخصی» و «اوراق بورس» و فیلم The big short فکر می کنم می ترسم. چون دقیقا نمی دانم آخر این خطوط به هم پیچیده ی وحشتناک آشوب چه اتفاقی قرار است بی افتد. اصلا نمی توانم بفهمم آیا این «خودت باش»ی که ماها پی اش را می گیریم، به قول جامعه شناسان خودش ۱۰۰۰ مدل توسط تمام هنجار های از پیش تعیین شده و کنترل شده باز هم چارچوب بندی شده است (و ما فکر می کنیم که آزاد هستیم) یا نه، واقعا می توانیم آزاد باشیم و آشوبناک و خانه بخریم و قرضش را ندهیم و بهمن بشویم و همینطور که داریم قل می خوریم پایین بزرگ و بزرگتر بشویم و وضعیت را خراب و خراب تر بکنیم. نمی توانم تصور کنم چه آینده ای حداقل در انتظار من خزنده است که احتمالا نیم قرن دیگر کارم با این دنیا تمام می شود.


اقتصاد کلان، سیاست گذاری های کلان، برنامه ریزی های کلان، دسترسی های کلان به داده ها، کلان کلان... همانطور که هیچ کس با ۱ میلیون تومان نمی رود ۱۰۰۰ تا بسته پفک نمکی بخرد، سیاست گذاری های کلان هم چیزی پیچیده تر از مجموعه ی زیادی از سیاست گذاری های خرد و شخصی است. سیاست گذاری های خرد و شخصی را من و شما می دانیم. حداقل شبیهش را در زندگی مان به اسم «تصمیم گیری» هر روز تجربه می کنیم. اما برنامه های کلان چیزی فرا تر از مجموعه ی کپی شده ی فرآیند های شناخته شده هست... چرا الکی دارم با کلمات بازی می کنم؟ منظور این است که من هیچ وقت نمی فهمم چرا دلار گران شد یا تورم رفت بالا یا تحریم ها برداشته شد یا جنگ سوریه به راه افتاد یا هند برای خودش یک سیلیکون ولی به راه انداخت یا سوئد و آمریکا و ژاپن و آلمان با هم جمع شدند و پروژه ی قطب شمال را راه اندازی کردند یا گوگل ۲ تا شرکت رباتیک دیگر را هم خریداری کرد یا ۵ ماه پیش کنفرانس محیط زیست با حضور نماینده ی اکثر کشور ها با اعلان وضعیت اضطراری برگزار شد. و نمی دانم الان دقیقا ما، یعنی مردم تاثیر پذیر از تمام این «کلان» ها چگونه زندگی خودمان را از داخل این کانال پیش می بریم، و چگونه با افول جاز و ایندی راک و بلوز و ظهور سلنا گومز و جاستین بیبر و بیانسه و افول ادیسه فضایی و بیگانه و ظهور گرویتی و اینتراستلار  کنار می آییم. شب بخیر

امضاء: خزنده ی جاهل  

نظرات 4 + ارسال نظر
مهراد سه‌شنبه 18 اسفند 1394 ساعت 22:03

Thanks be to Allah

برنا چهارشنبه 21 بهمن 1394 ساعت 09:26 http://Www.newday2014.blogsky.com

من نمی دانم.
یکمی برو فلسفه کانت بخون...بعدش چند ورق کاغذ بردار برو کنار پنجره، کاغذها را به هوا پرتاب کن و فریاد بزن: یوریکا یوریکا
بعد بگیر بخواب.
کامنت از این بی مزه تر دیده بودی؟

پیشنهاد سنگینی بود... باید بهش فکر کنم!

جی کوییک سه‌شنبه 20 بهمن 1394 ساعت 19:29

اه خزنده ازین مزخرفات که من م نمیدونم!
عه خزنده از همین مزخرفات!!!silicon valley....
ای بابا خزنده...همه ش از همین مزخرفات

+من هیچوقت هیچ کوفتی نمیشم.اما چون تلاشگر هیچی نشده بهتر از تلاش نگر هیچی نشده س، بنا رو بر تلاش گذاشته م!

++ای بابا خزنده!!!ای بابا....
من آخرشم مجبور میشم به مترجم کتابهای آلمانی بودن رضایت بدم و بدبختی رو بپذیرم بعد بگم نه نه نه...من خوشبختم!
واقعیت زندگی اینه!
برا هر انحصار فردی ای تو شخصیت آدما ،یه انحصاری هم تو بدبختی هست!

+++با مدیوم قیر!
امروز یاد گرفته م!

آره از همین مزخرفات... بعلاوه ی همون مزخرفات فراماسونری و آخرالزمان

افشین سه‌شنبه 20 بهمن 1394 ساعت 14:01

بیشتر از این نمی تونم باهات موافق باشم :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد