بی واژه های قلم یک خزنده
بی واژه های قلم یک خزنده

بی واژه های قلم یک خزنده

https://t.me/limbolurker

روز ۴۶۴: پرواز بر فراز سرزمین ایده

- گفته اند به من از اتاق فرمان که نگو هی اینطرف و آنطرف کارهایت را. راست می گویند اصلا به کسی چه ربطی دارد چه کار می کنیم؟ اما همین را بگویم که ... ای بابا یعنی حتی نگویم هم که در مثبت ترین وضعیت ممکن هستم؟ خب قبول. اول یک خورده بدبختی هایم را می گویم که چشم نخوریم. مثلا اینکه پروژه همچنان قوز بالا قوز شده... و دیگر اینکه همین!


- خدا اگر قبول کند از زندگی راضی هستم. خوشحالی ام به معیار سه گانه ی «کاری برای انجام دادن/ آرزویی برای دنبال کردن / کسی برای عشق ورزیدن» خوب نمره ای می گیرد. خدا حفظشان کند برایم...


- خب اصلا بیایید از منچستر بگوییم که امشب برد. در واقع دوستان می توانند نمای بسته ای از مورینیو داشته باشند، کسی که اگر مربی تیم حریف را بشناسد، کارش را یکسره می کند. فقط حیف که اول هایش باید چندتایی بد ببازد. مثل ۵ تای بارسلونا، یا همین ۴ تای چلسی امسال.


- اصلا pandas دانلود شد دیگر. بروم سراغ کارهایم... خداحافظ

امضاء: خزنده ی منتظر دانلود  

روز ۴۶۳: قدر عافیت کسی داند...

- حواستان باشد دیگر. به قول شاعر که می گفت: وقتی یک نفر می گوید I'm not made of money، نمی داند ارگان های بدنش هر کدام برای درست کار کردن، ممکن است  چند هزاردلار دارو نیاز داشته باشند. شما از همین الان بدانید که از پول ساخته شده اید.


- در فرهنگ استارت آپ، می گویند: ایده ی اولیه ات همیشه اشتباه است... راست می گویند.


- فرانسوی هم برای ما شده مثل کش تنبان. ماهی یک بار می گیرمش، بعد ول می شود. الان روی دور گرفتنم. یعنی می شود یک بار این لامصب ول نشود و حداقل تا آخر duolingo بروم؟!

امضاء: خزنده ی بیمار  

روز ۴۶۲: بارانی مثل خارج

روز سوم بود که باران می آمد و قطع نمی شد... شاید سر جمع ۵ ساعت در این مدت باران قطع شد. به هوای ۲۰ روز بارانی و ۱۰ روز ابری منچستر در ماه های بهاری و پاییزی و زمستانی فکر می کردم و می گفتم عجب که همه شان افسرده نیستند از دم


زمان جادوی عجیبی دارد. مخصوصا وقتی منتظر باشی. حساب امروز و فردایت و گفته هایت و صبر هایت از دستت در می رود... بدون اینکه خودت متوجهش بشوی

امضاء: خزنده ی نیمه تاریک  

روز ۴۶۱: همواره نو

دو حالت ممکن است اتفاق بیافتد که تو تحویل سال را جدی نگیری و نو شدنش را حس نکنی، و هیچ وقفه و شروع مجددی در کارت نباشد و روز اول سال جدید درست همانند روز آخر سال قدیم باشد:


یا باید آنقدر بی هدف باشی که شروع مجدد دردی از تو دوا نکند.

یا باید آنقدر با هدف باشی که شروع مجدد وسط دوندگی های پرهیجان زندگی ات معنا نشود.


امیدوارم هیچ وقت لحظه ی سال نو را جدی نگیرید و نو شدن را حس نکنید... البته به سبب دلیل دوم.

۱۳۹۶ مبارک

امضاء: خزنده ی نوین