بی واژه های قلم یک خزنده
بی واژه های قلم یک خزنده

بی واژه های قلم یک خزنده

https://t.me/limbolurker

به احترام دوست

می دانی چرا اینجا می نویسم این متن را. شاید خیلی اتفاقی یک بار دیگر گذرت به اینجا بی افتد دوست من. به اندازه ی ۱۰۰ ساعت با تو حرفهای نگفته دارم که البته می دانم در ثانیه ی اولی که می بینمت تمامشان دود می شوند و می روند هوا. خیلی سریع از تنفر از خودم بخاطر نبودن کنارت می گذرم و به این نکته می رسم که یک بار دیگر تسلیت بگویم. من ایشان را یک بار هم ندیدم اما ماه ها از دور با ایشان زندگی کردم... وقتهایی که از سر میز گفتگویمان بلند می شدی تا بروی مثل هر شب سر بزنی به خانه اش تا تنها نباشد. امیدوارم که موهبت عادت در پس گذر زمان، زودتر از همیشه تو و خانواده ی محترمت را از غم رها کند.