سیلوین تسون در کتاب "در جنگلهای سیبری" و تا آنجا که یادم است به نقل از داستایوفسکی می گوید: کسی که در روز کمتر از 6 ساعت کار نکند، شب لایق رختخواب نیست.
البته باید ذکر کرد که اول "کار" نه از این کار ها که کارمندان ایرانی می کنند. "کار"...! ثانیا آن رختخواب هم قاعدتا استعاره ای است از خواب چون زیاد داریم عجایبی که 12 خوابیده اند و ساعت 8 صبح بیدار شده اند و ساعت یازده پیش از ظهر دوباره روی صندلی خوابشان می برد و هیچ نیازی به رختخواب ندارند.
من هم امروز لایق رختخواب شدم. البته چند روزی لایق هستم و طنز باحال این ماجرا این است که کارها بعضی وقتها آنقدر زیاد است که خواب را هم ازت می گیرد... مثل همین دو روز من. امروز بالاخره طلسم را شکستم و با یکی از دوستان راه افتادیم توی لاله زار و سعدی و جمهوری دنبال وسایل دستگاهی که قرار است بسازیم. حالا امشب اگر خدا بخواهد و بتوانم قید والیبال ایران و آمریکا را بزنم، کپه ی مرگ را با آسودگی تمام می گذارم.
ولی خودمانیم، کار دشمن افسردگی است. مثل ورزش که دشمن اعتیاد بود. افسردگی که می گویند بیماری ثروتمندان است چرت می گویند. افسردگی بیماری گونی های برنجی است که صبح تا شب نمی توانند نقشی در راستای مفید بودن ایفا کنند.
امضاء: خزنده ی کاری
تولستوی هم تو "آنا کارنینا" از زبان آنا میگه : برای خوابیدن باید کار کرد و برای سرگرم شدم هم باید کاری داشت.
یا ابالفضل از اول شروع کردی خوندن؟
ایول به همتت
+ روس جماعت به کار کردن تعصب داره.
این چند خط پایین درباره ی افسردگی خیلی خوب بود.
همین
هه آره واقعا..
کدومش واقعا؟!