خانم ها و آقایان، طبق آمار امروزه از هر 10 فردی که با آنها در کوچه و خیابان برخورد دارید، یکی شان خزنده است (lurker. نه reptile) تعداد روز افزون خزندگان مرا به این فکر افتاد که آنها را به شما معرفی کنم، هر چند این کار غیر ممکن است،اما سعی می کنم شمایی کلی در برابر دیدگانتان ترسیم کنم تا در آینده با آنها به مشکل برنخورید،یا حداقل بشناسیدشان و به هنگام مواجهه، فرار را بر قرار ترجیح دهید.
یک فاکتور کلیدی هست که بیشتر رفتار های خزندگان را توجیه می کند:"تلاش برای حرف نزدن ِ اجباری." یعنی بخواهند به کسی چیزی را توضیح بدهند، یا پاسخ سوال نامربوطی را بدهند، یا در وضعیت های پیچیده ی احساسی با کسی همدردی کنند، تماس های ناشناس را جواب بدهند، یا تلفنی که زنگ می خورد را بردارند. این فاکتور معمولا در اجتماع با "تلاش برای حرف نزدن" ی که در آدم های خجالتی، شدیدا درونگرا، جامعه گریز و غیره دیده می شود، اشتباه گرفته می شود. حقیقت این است که یک خزنده ممکن است فوق العاده برونگرا باشد، یا پررو، برای یک سال حرف برای گفتن داشته باشد، یا حتی عاشق جامعه اش و مردم باشد. یک خزنده شاید حتی بیشتر از بقیه حرف می زند، اما در مورد موضوعی که می خواهد، زمانی که می خواهد، و با کسی که می خواهد، حرف می زند. غیر از این اگر باشد سعی نکنید هیچ وقت آنها را به حرف زدن وادار کنید. این یک خودخواهی توجیه شده میان خود خزندگان است که رک و راست بهتان بگویم، هیچ راهی برای شکستنش ندارید... متاسفانه.
خط قرمز دیگر ِ خزندگان در مقوله ی گفتگو، خاله زنک بازی های دور سینی سبزی هست. همان small talk هایی که شامل غیبت، نظر دادن در مورد دیگران (ظاهر و باطن)، قضاوت های یهویی، اظهار نظر های بی مورد، و بیشتر از تمام اینها، گفتگو های عاشقانه می شود. در واقع اگر یک خزنده جواب لاو ترکاندن های شما را به غلیظ ترین شکل ممکن داد، دو حالت دارد: یا می خواهد هر چه زودتر راضی بشوید و دیگر تمامش کنید، یا واقعا از ته دل عاشقتان است. در هر دو صورت باید در اسرع وقت از محل حادثه فرار کنید. چون هر دویش شدیدا خطرناک است؛ مخصوصا حالت دوم. یک خزنده ی عاشق از رئیس ارتش صدام حسین هم خطرناک تر و وحشتناک تر است.
خزندگان در زندگی بیشتر از هر چیزی، از باختن بدشان می آید. شاید حس کنید دلیل اینکه آنها از میانگین جامعه کمی موفق تر به نظر می رسند همین ترس از باخت باشد. اما واقعیت این است که آنها هم می بازند، شاید حتی بیشتر از میانگین جامعه. اما در تاریکی و تنهایی خودشان می بازند. آنقدر شکست می خورند تا بالاخره راه موفقیت را پیدا کنند، آن وقت است که از تاریکی بیرون می آیند و فقط پیروزی شان را به رخ بقیه می کشند. همین خزیدن در تاریکی از مهمترین تاکتیک های خزندگان است. بیشتر خزندگان به هنگام به خطر افتادن ارزش هایشان سریعا غیب می شوند. اگر احساس کنند نیاز به درد دل گفتن دارند تلفن را بر نمی دارند و شماره نمی گیرند، بلکه تلفن را از برق می کشند و گوشی شان را هم خاموش می کنند، مبادا هوس حرف زدن به آنها غلبه کند. اگر احساس کنند به مشکلی در کاری برخورده اند، به جای 10 دقیقه سوال پرسیدن از یک نفر، 1 ماه تمام در اینترنت جستجو می کنند. زندگی آنها عاری از تناقضات خانوادگی و احساسی نیست. آنها فقط این تناقضات را در تاریک ترین زاویه ی روحشان برای خودشان حل می کنند و بعد از خودشان بیرون می آیند.
اگر دوست یک خزنده هستید، وقتی به جایی خیره شده، نروید جلویش بایستید. هنگام صحبت، یک فاصله ی حداقلی شش وجبی را با او حفظ کنید. اصلا از روش های نسبتا مطمئن شناسایی خزندگان همین موضوع است. سعی کنید یک قدم به آنها نزدیک شوید، می بینید که به تدریج خودشان را عقب می کشند تا فاصله به همان حداقل شش وجب برسد. قاعدتا این نکته، به معنی آن است که آنها هیچ علاقه ای به کانتکت های فیزیکی هم ندارند، از جمله روبوسی، آغوش، tap on back، مشت های آرام دوستانه و ... اگر ساکت است، جمله ی کشنده ی "چیه، تو فکری؟!" را هرگز به کار نبرید! خزندگان بهترین گوش را برای شنیدن دارند: برای شنیدن مایند توئیستر های علمی، برای صحبت در باره ی معنای زندگی، در باره ی اخلاق، هدف زندگی، مسئولیت های فردی، انتگرال دوگانه، نیمه نهایی کوپا آمریکا، لامبورگینی اوراکان، جایزه ی نوبل، خداحافظ گری کوپر، سوپر کانداکتور ها، کارل گوستاو یونگ، نظریه ی همه چیز، ماتریکس، یوهان سباستین باخ و ... اما برای حرفهایی که در مورد بقیه ی آدم ها و روابط احساسی هست، هرگز! شاید این یکی از مشکلات بزرگ خزندگان باشد (البته نه از دید خودشان) آنها نه خودشان درد دل می کنند نه اجازه ی این کار را چندان به بقیه می دهند. اگر هم با یکی از آنها درد دل کردید، بدانید که او در خلسه فرو رفته و از هر 10 کلمه ی شما یکی اش را می شنود تا بعدا بتواند جوابی کوتاه و مختصر بدهد و به بی توجهی متهم نشود. خزندگان بی رحم نیستند. آنها در برابر مشکلات جدی و کوبنده ی زندگی تان همواره پشتتان می ایستند، سعی می کنند بهتان کمک کنند، حتی اگر به حرفهایشان گوش ندهید، صبر می کنند تا شکست بخورید و دوباره به شما راه صحیح را نشان می دهند (البته فقط برای یکبار. بار ِ دومی در کار نیست) اما پرداختن به مسائلی که با بی منطقی برایتان پیش آمده است و با منطق حل می شود، اما همچنان با تداوم بی منطقی، ادامه دارد، برای یک خزنده، مثل مجبور کردن یک پیرزن 105 ساله به تماشای ال کلاسیکو و درخواست از او برای تحلیل بازی است: همانقدر خسته کننده و بی معنا. در این موقعیت، خزندگان دو سلاح اصلی شان را بی برو برگرد رو می کنند: Apathy/Ignorance: نمی دانم، و نمی خواهم بدانم
اگر می خواهید روابط حسنه با یک خزنده داشته باشید، یادتان نرود که بی معطلی یک دکمه ی On/Off برای خودتان تعبیه کنید. چون آنها هم همین دکمه را دارند. به محض اینکه اراده کنید، یک خزنده ساکت خواهد شد، بحث را تمام خواهد کرد و حتی برای 1 ماه هم که شده با شما کاری نخواهد داشت. فقط کافیست بخواهید. آنها به حریم شخصی شان به دید بزرگترین دارایی شان نگاه می کنند، و انتظار دارند شما هم همین کار را بکنید. اگر طرفدار حریم شخصی هستید، یک خزنده می تواند بهترین دوستتان باشد. در عوض، اگر دوست دارید از جانب دوستانتان دائم در مورد زندگی تان سوال پیچ شوید تا حس کنید کسی بهتان توجه می کند، دور این گونه ی جانوری را خط بکشید... برای آنها، همیشه یک راه فرار باز بگذارید. اگر می خواهد تنها باشد، باید باشد. وگرنه خودش را و همه ی اطرافیانش را منفجر می کند تا راه فرار را برای خودش بسازد. از همین روست که تعهدات اجتماعی، نقطه ی قوت آنها نیست. البته آنقدر شرف دارند که این موضوع را پنهان نکنند. پیش از این گفتم که آنها از باختن متنفرند. وقتی می دانند چیزی با خودخواهی شان در تضاد است، هیچ وقت شروعش نمی کنند. اما... اگر شروع کنند، تا آخرش می ایستند. گفتم: از باختن متنفرند!
در نهایت، لازم می دانم با این جمله حرفم را به پایان برسانم که: خزندگی جرم نیست. بیماریست. انگشت اتهام خودخواهی بیش از همه به سمت آنها نشانه رفته. اما آنها یک فرق با دیگر خودخواهان دارند. مهم نیست طرف مقابلشان یک همنوع باشد یا نه، آنها سعی می کنند به آنچه که اعتقاد دارند عمل کنند، و آنطور عمل می کنند که دوست دارند از طرف مقابل ببینند! هیچ پیچ و خمی در رابطه با یک خزنده وجود ندارد. برای همین است که دوستی با یک خزنده یا 100٪ محال است، یا 100٪ آسان.
امضاء: خزنده ی آنتروپولوژیست
سلام من تازگیا متوجه شدم که ادمیم که به مقدار کمی خزنده و به مقدلر قابل توجهی احساسی هستم . دارم تمام تلاشم رو برای فعال کردن منطقیه مغزم میکنم اما متاسفانه خیلی وقتا یادم میره تمرینام رو انجام بدم چی کار کنم ؟
به نظر من هر چی بیشتر سعی کنی از منطق دور بشی بهتره
where ignorance is a bliss, it's foolish to be wise
چه آدم های دوست داشتنی هستن این خزنده ها :)
شما هم برای خزندگان دوست داشتنی هستی پس !
با این تفاسیر خزنده ی خالص نیستم ولی پتانسیل دوزیست بودن رو دارم مثه لاک پشت خزنده ی آبی
دوزیستا که گونه ی تکامل یافته ن! مثل بارُن درخت نشین. اونم یه دوزیست بود
نه من جدا ابدا خزنده نیستم . و کاملا شوخی بود :دی ... کدوم یکی از اون ویژگیهای زشت رو در من می بینی ؟! :)) من خزنده نیستم بعله!
ولی به شدت اطرافم خزندگان موجودن می تونی بیای رشت :دی
+ شروره م نیست خالی می بنده باور نکن ! ایش :دی
چقد مارمولکای خوشگلی داره انزلی! از این سبز گنده ها که سر بالا می دون، انگار هافبک وسط بارسلونان دنبال یار خالی می گردن
+ یعنی جاسوسه؟ اوشون فعلا در حال زدن دور افتخاره. بذار تموم شه بعدا مواخذه ش کن بخاطر اطلاعات غلط.
چه قدر خوب که با روحیات خودتون آشنا هستید...این خودش یک جور تواناییه.من که اغلب در مورد خودم گیج میشم
ما هم گیجی داریم.. این اطلاعات انقدر مورد گیج گرفتگی قرار گرفتن که دیگه اثبات شدن. غیر از اینا بازم هست!
من که شما رو ندیدم خزنده جان و اصلا شما رو نمیشناسم. فقط یه بعد از شخصیت شما رو اینجا میشه شناخت. اونم با احتمال. ولی فک میکنم شما ذاتا یه خزنده نیستید. شما فقط یه ایده آل ذهنی ساختید و دارید سعی میکنید توی اون قالب خودتون رو نگه دارید. چون واقعا یه انسان عادی نمیتونه یه خزنده باشه. چطور یه خزنده به درد دل دوستانش اهمیتی نمیده از هر ده تا یکیشو میشنوه واسه رفع تکلیف ولی موقع مشکلات مثل یه کوه پشت آدم می ایسته؟ البته حتما شما توجیهش میکنید ولی عملا یه تناقضه فقط برای اینکه یه خزنده رو از بی رحم بودن نجات بدید. این دیگه خیلی یه جوریه./ بعلاوه یه خرده هم افراط کردید./
+ خزنده جان از دیشب تا حالا همینطور درگیر این پست شما هستم و هی می نویسم و هی پاک میکنم. هم میخواستم احساسمو درباره این پست به شما بگم هم اینکه بی ادبی نکرده باشم! چون اعتراف میکنم با اینکه ربطی به من نداره ولی بدجوری منو خشم زده کرده! بنظرم این نوع زندگی از ظاهر پر ولی در باطن خالیه. من پیشنهاد میکنم یه اصلاحاتی داشته باشید توی طرز فکرتون. شما زندگیتون خاکستری رنگه.
+ توی دنیا هیچ چیز از انسان مهم تر نیست. ولی انسان برای هرکس فقط خودش نیست. بقیه هم هستن و به همون اندازه و گاهی حتی بیشتر ارزش دارن. ولی برای شما فقط خودتونید که اهمیت دارید. بقیه یا ابزار هستن یا استثنا. زندگی اجتماعی برای شما درست تعریف نمیشه.
+ خیلی احتمالش هست که اشتباه متوجه شده باشم. ولی بهرحال امیدوارم حرفای من شما رو ناراحت نکنه. خدا شاهده خیلی احتیاط کردم!!
خب انقد زور زدی بگی نمی خوای ناراحتم کنی، منم باید زور بزنم بگم ناراحت نشدم! نه رفیق ناراحت نشدم!
نکته ی اول اینکه نصف قضاوت به عهده ی بقیه س. شاید دوستان دنیای فیزیکی من بگن این تعاریف در مورد من صدق نمی کنه و بفهمیم که من در مورد خودم اشتباه فکر می کنم. ولی این متن یه جورایی وصله پینه ی همه ی نقد و قضاوت های بقیه بود. یعنی تقریبا در مورد خودم اشتباه نمی کنم
نکته ی دوم اینکه، در مورد درد دل، منظورم این حرفا بود: فلانی با فلان حرفش منو اذیت کرده، بهم توهین کرده، کی به اون یکی نگاه بد کرده، من عاشق فلان آدمم ولی اون منو سر می دوونه، من افسردگی دارم و نمی دونم چرا ولی دوست ندارم هم موقعیت فوق العاده ی کاریمو قبول کنم، ما همدیگه رو دوست داریم ولی به این دلیل فعلا با هم قهریم، من دیگه از زندگیم خسته شدم... از این حرفا! این حرفاس که روی مخ ما خزندگان هست. گفتم،مشکلاتی که با بی منطقی پیش اومده، خیلی ساده با منطق حل میشه ولی همچنان با بی منطقی ادامه داره. وگرنه گفتگوهای دوستانه مشکل من نیست. من دوستم دارم در مورد مشکل خانوادگی دوستم بهش کمک کنم اگه کاری از دستم بر میاد، یا توی محل کار و دانشگاه به مشکل برخورده دوست داره حلش کنه، یا هر مشکل دیگه ای که دست ما نیست و یهو می باره روی سرمون... خلاصه اینکه بحث باید نتیجه بده، کسی که داره در مورد مشکلش با من حرف می زنه باید واقعا مشکلی داشته باشه، راه حل بخواد و اگه بهش راه حل نشون می دم حداقل باید راجع بهش فکر کنه، وگرنه بدم میاد کسی خودشو خالی کنه توی گوش من. هر چی هم بهش می گم گوش نده. به مونولوگ های 500 کلمه ای وبلاگم نگاه نکن. حرف زدن انرژی من رو در کوتاه ترین زمان ممکن خالی می کنه. باور کن!
و نکته ی سوم اینکه اتفاقات زندگی هر کس، اون آدم رو شکل می ده. خب... شاید این سپری که جلوی خودم گرفتم بخاطر گذشته مه و اتفاقایی که افتاده. زندگیم خاکستری هست. درسته. ولی خاکستری خیلی بهش میاد!
وطنم پاره تنم!
پرچم که داری همراهت؟ شروع کن... دور افتخار
عجااااززززه!؟
تو تعارف ٧٩...خوب!؟!؟
ما الانی هوس کردیم کتابه رو بخونیم ولی مسئلتن:
اونجا ک در جواب کامنت ما نوشته شد:
احساس ابرازات!
الان ما نمیدونیم با "احساس ابرازات" کتاب بخونیم یا با "ابراز احساسات"!
جمعیتی را از این سردرگمی برهان!!!
آها... همونجا میخواستم توضیح بدم گفتم لابد میدونی ای خزنده!
خب واضحه که احساس ابرازات خیلی جدی تر و شدید تر از ابراز احساساته. اگه احساس ابرازات داری که سریعا بخون کتابو
الان دارم فکر می کنم با این حساب ها همه خزنده اند ، نه ؟
+ من که احساس خود خزنده پنداری دارم الان!
همه؟؟ بعید میدونم! هیچ کس با هیچ کس یعنی درد دلای کوچولو نمیکنه؟ یا همه با کانتکت فیزیکی عصبی میشن؟ حرف زدنا همیشه مفهوم و هدف داره؟ به هرکی بگی دیگه مزاحمت نمیشه؟؟ کسی ازت دائم توجیه و توضیح نمیخواد؟ همه با فاصله ازت میشینن؟ اگه واقعا اینجوریه که منم سریع جمع کنم بساطو بیام رشت زندگی کنم! چرا زودتر نگفتی؟
نگران نباش، مث یه حالت تهوع موقتی تموم میشه
یکی دو بار دیگه این پست رو خوندم و بالاخره دارم یه چیزایی متوجه میشم
تلاش کن آفرین!
اول اعتراف کنم که هیچی نفهمیدم از این پست

دوم اینکه فک کنم من reptile باشم
سوما من یه عادت بدی دارم که گاهی بدون اینکه متوجه باشم، میپرم وسط حرف طرف مقابل، این یه جور بیماری هست که میخوام درمانش کنم.
مگه چی بود نفهمیدی؟!؟ یه معرفی ساده
همین که میخوای درمانش کنی عالیه. ما همه ضعفایی داریم
واقعا فکر نمیکنم از هر ده نفر یه نفر از دسته خزندگان باشه. اصلا. ابدا. شاید از هر صدتا یا دویست تا. یا شایدم بیشتر.
خزنده جان چرا انقدر به خودتون سخت میگیرید؟ واقعا این نظام و دیسیپلین تا این اندازه سخت و غیر قابل انعطاف بدون هیچ استثنا و تبصره اگر شما رو اذیت نکنه حتما اطرافیانتون رو اذیت میکنه. نمیکنه؟
بنظرم بعدها تغییر میکنید.
کی تغییر نمی کنه این وسط؟ منم ممکنه تغییر کنم
راستش ممکنه ناراحت کنم اطرافیان رو، ولی اذیت اصلا. اتفاقا بیشتر سود رو اطرافیان ما میبرن از این رفتارا!
سلاملیکن!
کشف کردم منم یک خزنده هستم!
شراره عستم ١٠ دقیقه عست ک خزنده عستم!
نه بابا!
خوشوقتم. به وطن خوش آمدی