از دوشنبه مسابقات روبوکاپ توی دانشگاه شروع شد. دیروز مرحله ی نیمه نهایی مسابقات کوادروتور بود که ما بین کلاس هایمان می رفتیم سر بزنیم به تیم دانشگاه ببینیم دارد چه کار می کند. پنج شش نفری رفتیم توی سالن مسابقات و یکمی با آهنگ 50 سنت و امثالهم "ریز آمدیم" و موج مکزیکی رفتیم منتظر شدیم نوبت به تیم ما برسد. آن لحظه تیم یکی از دانشگاه ها داشت مسابقه می داد و هنوز پایمان به نزدیک زمین مسابقه نرسیده بود که کوادروتورشان عین دیوانه ها راهش را کج کرد و رفت توی توری که دور زمین آویزان شده. این هم یعنی crash و امتیاز صفر. زمانشان هم تمام شده بود و مجبور شدند دمشان را بگذارند روی کولشان و بروند.
تیم بعدی هم مسابقه را شروع کرد و بعد از یکی دو دقیقه که از زمان پرواز کوادروتور می گذشت، به بغل دستی ام گفتم:"الان می خوره زمین" و نمی دانم قسم کدام یکی از 100 و اندی هزار پیامبر را بخورم که باور کنید 4 ثانیه بعدش گرومپ! بدون هیچ دلیلی کوادروتورشان خودش را کوبید زمین. این تیم هم با این که زمان داشت ولی دیگر نتوانست درست و حسابی مسابقه را شروع کند و بیخیال ماجرا شد.
تیم بعدی ولی یک کواد سنگین و حرفه ای جمع کرده بود. قدرتش هم آنقدر زیاد بود که باد پره هایش قشنگ گرد و خاک می کرد روی زمین. خیلی حرفه ای آمدند و شروع کردند مسابقه را اجرا کردن. توی بخش عبور از مانع که باید زیگزاگی از رو و زیر موانع رد می شدند، من باز ویرم گرفت گفتم:" ببینید... بیاد پایین خورده زمین" این کواد بدبخت هم از روی مانع وسطی رد شد و آمد پایین و همان لحظه ای که آمد مانع بعدی را رد بکند کله اش گیر کرد و یکی دو ثانیه رقص بندری توی هوا زد و گرومپ... خورد زمین. بنده خدا ها آمدند دوباره کوادروتورشان را گذاشتند روی نقطه ی شروع و اینبار خواستند از پنجره ی بالایی که کوچک تر بود رد بشوند تا امتیاز بیشتری بگیرند. همه برگشتند سمت من و داد و بیداد که :"خزنده نفرینش کن!" من هم با حسی گندالف گونه گفتم :"از پنجره نمی تونه رد بشه" ربات بدبخت با هزار بدبختی از توی پنجره با موفقیت پرواز کرد و درست لحظه ای که کاملا عبور کرده بود، یکهو عین دیوانه ها برگشت و خودش را کوبید به دیوار. بعد جالب اینکه خاموش هم نمی شد. بنده خدا ها داشتند با سیم چین دنبال سیم باتری می گشتند. درست مثل بمب خنثی کردن.
خلاصه که از 7-8 تا تیم، فقط دوتا تیم درست و حسابی مسابقه شان را تا آخر رساندند. یکی شان تیم دانشگاه خودمان بود و یکی شان هم تیمی که وقتی ما سر کلاس بودیم مسابقه دادند و از شر نفرین های گزنده ی خزنده در امان بودند. حالا تمام قدرتم را جمع کردم امروز بروم کواد روتورشان را کلا تبدیل به پودر کنم. بالاخره تیم ما باید از امتیاز میزبانی برخوردار باشد دیگر... اگر سفارشی چیزی مبنی بر تخریب، انفجار، انهدام، یا هر گونه خرابکاری دیگری بدون دخالت دست داشتید، با وکیلم تماس بگیرید قرارداد امضا کنید.
امضاء: خزنده ی کلاغ
من یه لیست بلند بالا دارم. شماره وکیلت رو بزار
وکیلم آقای سال گودمن می باشه :دی با ایشون تماس بگیر
راستی آدرس اینستا رو نگذاشتی. کامنت قبلی رو جواب دادم من.
وجود داره!شما ندیدی!
اون میز اول که همه بودن!
پلی تکنیکیا رو می گم! سه نفر تیمشون همه ریش لِس بودن
چرا بابا!بچه های خودمون داغون بودن!
شایدم اشتباه نشون م دادن!گفتن میز اول!
تا دیدمشون گفتم آدم یاد جوونیای مصطفی خمینی میفته!
نه والا مصطفی خمینی ای وجود نداره بینشون!
روح امام راحل یارشون بوده!!با اون ریششون!

پالسات ماندگارنا!!
+عکس گرفتم ازشون!!داغونا بدبختا!!
ویوا پلی تکنیک!
جا داره بگم
ما تکنیکی هستیم.پلی تکنیکی هستیم
گروه ما رو می گی؟ ریش نداشتن هیچ کدوما!
+ افتخار ایراااان.... پلی تکنیک تهراااان :دی
نفهمیدم کی برد.آخرین گروه آزاد اراک بود که ترکید.میخورد به درودیوار!!
بعد دیگه دوستم قاطی کرد، وانستادیم!
آزاد اراک رو دیروز من ترکوندم دیگه. همونا بود که گیر کردن به توری. فکر کنم پسماند های رادیواکتیو نفرین من بوده هنوز اونجا
پرسیدم همین الان از رفیقم. اول شدیم
خزنده!!من سر فینال این پرنده ها بودما تو سالن تربیت بدنی!
هی میگفتم خزنده!یه نفر بود پیرن بمفش!میخندید!هربارم برمیگشت!دیگه داشتم مطمئن میشدم تویی که فرار را بر قرار ترجیح دادم!!حیثیت م تو خطر بود!
+بچه های دانشگاه ما فسیل بودن باو!!بیشترم به قیافه شون حوزه میخورد تا امیرکبیر!
خب این چه حرکت زشتیه؟!!
من امروز از صبح تا شیش بعد از ظهر ورکشاپ بودم نتونستم بیام. اگه می اومدیم که متوجه می شدی دقیقا ماییم. کلا در حال کف و سوت زدن و اینا. کی برد حالا؟ امیرکبیر برد؟
بابا خزنده با این جشنواره شون!
فقط اون برگر لند خوب بود خوردیم همه ش!
ما ازونروز از بقیه جشنواره فقط آهنگای کولشو فهمیدیم همه ش قر دادیم
+همه ش جلو غرفه ها راه میرفتم داد میزدم خزنده!خزنده!ملت فکر کردن کم دارم!
داور ماور نبودی؟!!
برگر لند که بوش تا طبقه 7 ساختمون مکانیک هم می پیچید لامصب. هر وقت هم ما رفتیم سیب زمینی بگیریم تموم شده بود. آهنگا هم که اصن نگو! :دی کم مونده بود پیت بول و جنیفر بذارن
"فکر کردن" کم داری؟ یا "فهمیدن"؟
+ واقعا نمی دونم چی بگم
من فقط دارم به این فکر میکنم کمتر اینجا پیدام شه:))))))) سقت نگیره ما رو...
والااا...شانس نداریم که
سعی می کنم به شکست خوردنت فکر نکنم زیاد
بیچاره ها حتما خیلی زحمت کشیده بودن!
تمام تلاش و زحمتشوت ،گرومپ(!) می خورد زمین !! :(
دیگه همینه دیگه. زندگی بی رحم است
منم یکم اینجوریم! ولی فقط یکم! این سق سیاهه یا چشم شوریه نمیدونم از قضا راسته! بعضیا منشا مغناطیسن! شما دیگه میدانت خیلی قویه!
یه چارتا ازین نفرینا تو جام جهانی میکردی خوب!
من با این تفاسیر مثلث برمودام فکر کنم. جام جهانی خب دوره. سیگنال ها از طریق تلویزیون مخابره نمی شه
والا شما قرارداد امضا نکرده ما رو ترور شخصیتی میکنی
از کی پول گرفتی؟
برای وطنم امیر کبیر زحمت کشیدم. پولی در میان نبود