اگر هر از چندگاهی دعوا می کنید، اگر تنتان می خارد برای داد و بیداد کردن، اگر به هیچ وجه از مواضع خودتان کنار نمی آیید، مهم نیست در چه زمینه ای، در زمینه ی جرز لای دیوار گرفته تا انرژی هسته ای حق مسلم ماست، اگر کلا روزتان شب نمی شود مگر اینکه جر و بحث کنید، پس حتما پیش می آید که این جر و بحث و دعوا و بگو مگو ها توی یک جمع اتفاق بیافتد... اگر اینطور هستید، این را بدانید: توی یک جمع یا جلوی چند نفر دیگر دعوا کردن ضدحالی اساسی، حتی به رنگ قهوه ای هست توی حس و حال آن چندنفر بقیه. مثلا مثل همان اتفاقی که دو سه روز پیش برای من افتاد و وسط ۱۰ نفری که عین بچه ی آدم نشسته بودیم داشتیم درسمان را می خواندیم دو نفر با هم دعوایشان شد. کلا در یک لحظه همه چیز با هم می ریزد پایین و بعد از دعوا دیگر نه حال حرف زدن هست نه درس خواندن نه سیگار کشیدن نه هیچی. پس توصیه می کنم بهتان، اشکالی ندارد که دعوا می کنید، در هر سنی، با هر نگرشی، اشکال ندارد کلا مغزتان با جر و بحث تیون می شود، بکنید، به درک، ولی تا حد امکان در جمع دعوا نکنید، اگر می کنید هم سریعتر عمل مضحک و خنده دار آشتی کردن را انجام بدهید. چون از آن به بعد بقیه باید هی حواسشان باشد که «این با اون مشکل داره» .
بعله امروز بروم به آن دو نفر گوشزد کنم که من حوصله ی این محتاط کاری ها را ندارم اگر نمی خواهند عین آدم بنشیند با هم در یک اتاق، من کلا هر دوتایشان را بی اندازم سطل آشغال... کم توی زندگی عقب مانده نداریم که حالا دلم بخواهد برای رفتن دوتا عقب مانده تنگ بشود.
پ.ن. فرانچسکا توی وبلاگش یک تگ برای نوشته هایش دارد به اسم «در میان مشنگ ها»! بدجوری می چسبد این برچسب گاهی اوقات!!!
امضاء: خزنده ی به طرز خشونت باری صلح طلب
تو یه سری نسخه های ترجمه هری پاتر muggle(افراد غیرجادوگر) و مشنگ ترجمه کردن.
اره خوش میگذره.مخصوصا که بیشتر وقتت دست خودته و میتونی تنظیمش کنی هرجور که دلت میخاد
هر جور دلت می خواد هم یه جور خطرناکه ها!! D:
من خودم جمع بیشتر از سه نفر رو نمی تونم تحمل کنم.
(منظورم با خودم سه نفر)
آره خب! در واقع نباشن خیلی بهتره.
- این فکر کنم هفت، هشتمین بار که دارم کد پایین کامنت رو وارد می کنم. نمی دونم چرا هی گیر می ده کد امنیتی اشتباه است!
کده روانیه. اینجوری که شد باید یه کپی از کامنتت بگیری رفرش کنی صفحه رو
من اصلا اصلا انرژی دعوا کردن/ و دیدن رو ندارم.
یه دوستی داشتم خیلی سرش درد می کرد واسه دعوا کردن صرفا به همین دلیل محوش کردم از روزگارم:|
باید اینا رو از صفحه ی روزگار جهانی محو کرد کل یوم
تیون قشنگ بود یا درس مزخرف لیزر افتادم



یه بار من دچار این روبحث با تو شدم و کلا بعدش هرچی بهم میگفتی رو نمیفهمیدم.دلم میخاست زود تموم شه فقط
قهر و این مسخره بازی ها هم خیلی لوسه دیگه.بروجمعشون کن
انصافا من در اوج روانی بودن، نظمی دارم. اینا کلا روانشون پریشه! در جریانی که
اینا رو ولش کن... شما بگو دوران محقق بودن خوش می گذره؟
در میان مشنگ ها. خیلی خوب بود این :)
الان فکر کردم ببینم خودم تجربه ی چنین واقعه ای رو داشتم؟ آره. ولی حس بدی نداشتم نسبت به اون دو نفر. شاید چون توی جمع درس و مطالعه نبودیم، و همین طوری یک جمع دوستانه بود که اون ها هم بعدِ نیم ساعت مراسم مضحک آشتی کنون رو اجرا کردن.
اصن قبول داری نباشن بهتره؟! والا! تجمع بیش از 2 نفر رو باید ممنوع اعلام کنن
تازه قسمت مسخره داستان اونجاس که هرکدوم از طرفین دعوی، معتقدن ماها-افراد ناظر - با خودشون صنم مون بیشتره!
بعد مثلا به یکی شون سلام میدی، کافیه یه لبخندم بزنی که اون یکی اخم ش شروع شه!
+البته این اداها بین دخترا بیشتره!پسرا مرامی رفتار میکنن!اونایی م که مرامی نیستن منطق دارن!
دخترا نه منطق دارن نه مرام!
مناسبات بیخود دارن!
این صنم یه داستانه، از اون به بعد هم هر 5 دقیقه یه بار چک می کنن با آدم که ببینن آیا توی قضاوت هنوز حق رو به اون می دیم یا طرف مقابل... زندگیه داریم ما؟
+ پسرا هم منطق خاصی ندارن ولی راحت تر می شه بهشون گفت: برید گمشید به مدت یک هفته... اینو درک می کنن مشکلی پیش نمیاد
مثل ما که اون روز داشتیم دعوا می کردیم سر شطرنج؟
:)) اون که نقل محفله کل کل کردنای شما. مخصوصا جوابایی که می شنوی :)))