-
تعارف 81: شوالیه ی ناموجود- ایتالو کالوینو
یکشنبه 21 تیر 1394 04:08
" تنها یک نفر میان همه، یعنی آژیلوف از این آسایش محروم بود. او درون زره سفیدش که از همه طرف با ورقه های فولادی پوشیده شده بود، زیر چادرش که منظم ترین و راحت ترین چادر ها در اردوگاه مسیحیان به شمار می آمد، در حالیکه سعی می کرد به حالت درازکش بماند، به فکر فرو رفته بود: نه از آن افکار رویایی و کاهلانه ی کسی که اسیر...
-
روز 294: متروپارانویا
شنبه 20 تیر 1394 20:19
یک دختر حدودا 30 ساله، با ظاهر دانشجویی و یک کوله روی پشتش. سرش پایین است و انگشتش به سرعت روی صفحه ی گوشی می لغزد. یک قدمی با لبه ی سکو فاصله دارد. هر 10 ثانیه یکبار گردن می چرخاند سمت چپ و دنبال نور چراغ مترو توی عمق تونل می گردد، و چون چیزی پیدا نمی کند دوباره سرش گرم گوشی می شود. یک قدم به سمت راست، و یک قدم به...
-
روز 293: کاپیتان دیوانه
شنبه 20 تیر 1394 06:59
دیشب هوس کردم یکی دو ساعتی پای دیوانه بازی های جک اسپارو بنشینم. آن موقع ها که دزدان دریایی کارائیب روی دور بود، زیاد از فیلمش خوشم نیامد، ولی حالا که برای بار دوم نگاهش کردم (مشخصا فیلم دوم سه گانه) دیدم بهتر از آنی بوده که فکر می کردم! یک چیز ِ شخصیت جک اسپارو خیلی جالب است. آدم آخرش نمی فهمد همه ی این زیر آبی رفتن...
-
روز 292: آماده باش
جمعه 19 تیر 1394 03:51
بدترین ها وقتی اتفاق می افتد که خیالت بابت همه چیز راحت باشد. وقتی فکر می کنی داری کارت را درست انجام می دهی، بقیه هم همینطور، روی دور شانس افتاده ای، اطرافیانت طبق انتظار رفتار می کنند، و نیازی نیست حواست به چیز دیگری باشد... وقتی فکر می کنی حالا که چند شب را بدون غلتیدن در لجن افکار بی سر و ته گذرانده ای، قرار است...
-
تعارف 80: String quartet no.14: Death & the Maden- Schubert
چهارشنبه 17 تیر 1394 21:37
The Maiden : Oh! leave me! Prithee, leave me! thou grisly man of bone! For life is sweet, is pleasant. Go! leave me now alone! Go! leave me now alone! Death : Give me thy hand, oh! maiden fair to see, For I'm a friend, hath ne'er distress'd thee. Take courage now, and very soon Within mine arms shalt softly rest...
-
روز 291: بر مدار خزندگان
سهشنبه 16 تیر 1394 17:50
خانم ها و آقایان، طبق آمار امروزه از هر 10 فردی که با آنها در کوچه و خیابان برخورد دارید، یکی شان خزنده است (lurker. نه reptile) تعداد روز افزون خزندگان مرا به این فکر افتاد که آنها را به شما معرفی کنم، هر چند این کار غیر ممکن است،اما سعی می کنم شمایی کلی در برابر دیدگانتان ترسیم کنم تا در آینده با آنها به مشکل...
-
روز 290: وحشی کردن ذهن رام
سهشنبه 16 تیر 1394 02:12
سه سالی می شود که از تدریسم در مدرسه می گذرد. تقریبا یادم رفته بود که کار کردن با بچه ها چقدر خسته ام می کند. حرف زدن مدام، شنیدن مدام، لبخندی که باید به زور حفظش کنم... اینها اصلا شبیه به خزنده نیست! هست؟ یک قالب سنگین از جنس سرب که باید یک ساعت و نیم توی این گرما نگهش دارم روی صورتم. امروز روز اول کلاس رباتیک بود و...
-
تعارف 79: ویکنت دو نیم شده- ایتالو کالوینو
دوشنبه 15 تیر 1394 18:46
"...روزها به این ترتیب در ترالبا سپری می شد. احساساتمان بی رنگ و عاری از شور و شوق می شد، چون حس می کردیم میان فضیلت و فسادی به یک اندازه غیر انسانی گیر کرده ایم" شاید بهتر باشد پیش از هر حرف دیگری در مورد سه گانه ی "نیاکان ما" (بارُن درخت نشین-ویکنت دو نیم شده- شوالیه ی ناموجود) نقلی قولی از خود ِ...
-
روز 289: تنها الگوریتم است که می ماند
یکشنبه 14 تیر 1394 17:22
دو هفته ای می شود که دارم هر شب توی سر خودم و کامپیوتر می زنم تا پایتون را یاد بگیرم. (لازم به ذکر است که این برنامه توسط یک خزنده طراحی شده است. برای همین هم اسمش پایتون شده! نماد شکوه و ابهت خزندگان. این مار غول پیکر! بگذریم) چشم می دوزم به اسلاید های کتاب آموزشی، یک "ها؟" می گویم و دو دقیقه بعدش...
-
روز 288: پیراناهای دریاچه ی بایکال
یکشنبه 14 تیر 1394 01:58
دلم تنگ ِ سیلوِن تسون شده، و کلبه ی چوبی جمع و جورش و دو تا سگهایش. دلم برای برف و بوران زمستانی و ردپای خرس های بایکال هم تنگ شده. من هم می خواهم هیزمم را جمع کنم و یک آتش کوچک به راه بیاندازم. صندلی را روی دو پایه بلند کنم و پایم را تکیه بدهم به دیوار چوبی کلبه، سیگار برگم را لای دندان بجوم و کتابهایم را با صدای...
-
روز 287: اینجا تهران، صدای خرنده
شنبه 13 تیر 1394 09:08
سلام به شنوندگان عزیز... اینجا تهران است، صدای خزنده را می شنوید. دمای هوا... مممم (گوگل دات کام/هوا شناسی تهران) آهان، 31 درجه ی سانتیگراد است و اینطور که همکارانم به من اطلاع می دهند قرار است تا 40 درجه هم گرم بشود. خدا بخیر کند. امروز یک روز خوب و روشن است. اولین روز هفته، و من بعد از مدتها صبح ساعت 7 از خواب بیدار...
-
روز 286: من فکرم
جمعه 12 تیر 1394 21:00
هویت را تعریف کنید (با ذکر مثال): ... خب؟ هویت ما چیست؟ دقیقا کجای مغز ما قرار دارد؟ بعضی وقتها پیشفرض ها، عجیب روی زندگی مان تاثیر دارند! یکی از همین پیشفرض ها که از قضا نادرست هم است، این است که ما، یا هویتمان، چیزی بیش از پنج ساحت شخصیتی مان است: عقاید/احساسات/باورها///کردار/گفتار... سه تای اولی درونی و دوتای بعدی...
-
روز 285: Incredibles
جمعه 12 تیر 1394 02:17
Helen: I can't believe you don't wanna go to your own son's graduation Bob: It's not a graduation. It is moving from the forth grade to the fifth grade! Helen: It's a ceremony! Bob: It's psychotic. They keep creating new ways to celebrate mediocrity signature: Lurker the incredible
-
روز 284: آنچه که ارزش دارد
پنجشنبه 11 تیر 1394 21:56
- ما همدیگر را چطور می شناسیم؟ احتمالا از صفحه ی وبلاگ های به روز شده. یعنی اگر فلانی آن روزی که وبلاگش را به روز کرد من اینترنت نداشتم، یا زمانی که من گشت و گذار اینترنتی می کردم فلانی حوصله اش نمی شد پستی بگذارد با هم آشنا نمی شدیم. بقیه ی دوستان و آشنا ها هم همینطور. اگر پنج تا تست بالا و پایین می زدم، این دانشگاه...
-
روز 283: یه همچین چیایی توو خودم دارم
چهارشنبه 10 تیر 1394 14:19
بحث علاقه ی تحصیلی و شغل داغ شد، گفتم یک نصفه نیمه تعارف بزنم! سایت www.sokanu,com البته همه اش free نیست، اما در حد سنجش اولیه اش را اجازه دارید انجام دهید. یک تست حدودا چهل دقیقه ای در مورد تجربیات و اهداف، علاقه، محیط کاری و ... انجام می دهید (بر پایه ی همان تست استاندارد تحصیلی) و بعد به شما می گوید که چه رشته ای...
-
روز 282: یهویی
سهشنبه 9 تیر 1394 17:57
از بعد از کنکور ارشد، تجمع بیش از یک نفر ِ ما، منجر به بحث هایی درباره ی کار، آینده، دکتری، اپلای، پول، ازدواج، سربازی و هر رخداد محتمل دیگری که از جنس آینده باشد می شود. توی کارگاه، جلوی کولری نشسته ایم که به زور می خواهد هر سه نفرمان را در دمای 40 درجه ی هوا خنک کند. - صاف نگهش دار... پیچ دومو دارم می زنم... - آره...
-
تعارف 78: سرگذشت آقای زومر - پاتریک زوسکینت
دوشنبه 8 تیر 1394 07:00
" ... می شود به راحتی ادعا کرد که آن وقتها آقای زومر مشهورترین شخصیت در تمام ناحیه بود. در شعاع شصت و پنج کیلومتری دریاچه، مردی یا زنی یا کودکی - بله، حتی سگی- پیدا نمی شد که آقای زومر را نشناسد، چون آقای زومر مدام در حال حرکت بود. از کله ی سحر تا آخرهای شب، آقای زومر توی دشت و جنگل راه می رفت. روزی نبود که با...
-
تعارف 77: اپرای شناور - جان بارت
یکشنبه 7 تیر 1394 18:23
"در نبود مطلق مفاهیم مطلق، ارزش هایی کمتر از ارزش های مطلق را به هیچ وجه نباید کم ارزش تر از ارزش های مطلق محسوب کرد و حتی زندگی کردن با آنها هم مسخره تر از زندگی با ارزش های مطلق نیست..." عادت و حوصله ی بلغور کردن واقعیات تاریخی در باره ی کتاب، موسیقی یا فیلم هایی که در باره شان اینجا می نویسم ندارم. ولی...
-
روز 281: لاک پشت ها هم پرواز می کنند
شنبه 6 تیر 1394 05:01
چه می شود مثلا کسی که ادبیات را دوست دارد، رویای جایزه ی پولیتزر را در سرش بپروراند؟ کسی که اقتصاد می خواند، خواب نوبل را ببیند. چه می شود کسی که اخترفیزیک می خواند، خودش را در رصد خانه های غول پیکر ناسا ببیند، و یا معلق در بی وزنی ISS، کسی که عاشق رانندگی است، خودش را در حال سبقت از لوئیز همیلتون تصور کند. منی که...
-
روز 280: مکاشفاتی در باب زبان خارجه
پنجشنبه 4 تیر 1394 17:42
- اصولا بخش یادگیری لغات فرانسوی برای ما ایرانی ها معمولا شامل مرور کلماتی می شود که آنها را در زبان خودمان استفاده می کنیم، و در حین خواندن فرانسوی تازه می فهمیم که این کلمه از کجا آمده است. مثلا کلاه شاپوی ما همان chapeau است. یا کلمه ی ژوپ در ترکیب "مینی ژوپ" از jupe به معنی دامن آمده، مانتو همان manteau...
-
روز 279: لطفا بروید بخوابید!
چهارشنبه 3 تیر 1394 23:48
دراز کشیده ام روی فرش تازه جارو شده ی اتاق و عینکم را هم تمیز کرده ام. با خیال راحت کتاب را باز می کنم و شروع می کنم خواندن. به محض برقراری سکوت، صدای ممتد و شیرین پنکه به گوش می رسد و صدای نخراشیده ی بازیگرانی که توی تلویزیون عربده می زنند. یکی دو خط می خوانم و داستان را گم می کنم. دوباره بر می گردم و خط را می خوانم...
-
روز 278: شهر زیرزمینی ما، وبلاگ
چهارشنبه 3 تیر 1394 02:57
وقتی بازی second life سال 2003 معرفی شد، خیلی ها به ریش کمپانی لیندن ریسرچ خندیدند و بیشتر از آن خیلی ها هم اصلا نمی دانستند یک زندگی مجازی چه سودی می تواند برای ما داشته باشد، و یا اصلا چرا یک نفر باید هزینه کند و زندگی جدیدی در فضایی مجازی بسازد. واقعیت این است که 12 سال از آغاز این بازی اینترنتی می گذرد، و دیگر هیچ...
-
روز 277: من ِ گناهکار
سهشنبه 2 تیر 1394 18:45
جناب پاسکال به امثال من که به زندگی پس از مرگ اعتقاد نداریم می گوید: اگر چنین چیزی وجود داشته باشد، من بُرده ام و تو باخته ای. اگر هم وجود نداشته باشد، تو بُرده ای ولی من هم نباخته ام... این دفع خطر احتمالی یا Pascal's wager را دیندار ها خیلی دوست دارند. توی روی امثال من هم خیلی کوبیده اند! حالا درست است که یک بحث...
-
تعارف 76: Ballade, Sonata and nocturne- Fredric Chopin
دوشنبه 1 تیر 1394 00:14
در راستای پست آخر، اگر این قطعه ها را هم معرفی نمی کردم توی گلویم گیر می کرد! قطعه هایی که چیزی ورای آوا و اصوات هستند... اگر پیانیست پولانسکی را دیده باشید، با ballade شماره 1 شوپن آشنایی دارید. همانجایی که اشپیلمن به دستور یک افسر نازی پشت پیانو می نشیند و این قطعه را (البته ناقص) اجرا می کند. این قطعه (به همراه...
-
تعارف 75: Preludes op.28 no.4 & 6 & 15 - Fredric Chopin
یکشنبه 31 خرداد 1394 20:29
پارتیتور را نگاه می کند. آکورد اول، آخر، یکی از انتقال های 1-4-6 معروف را نشانم می دهد، فاصله ی پنجم را در می آورد، برگه را با اعتماد به نفس هولمز وار می گذارد روی میز و می گوید:" گامش می ماینوره." من هم با همان سردرگمی همیشگی به تفسیرهای تخصصی موسیقی اش گوش می دهم و سر تکان می دهم. همان 10٪ ی هم که می فهمم...
-
روز 276: مردی که با دوستانش می خندد
یکشنبه 31 خرداد 1394 01:50
اگر کار به فلسفه بافی و تئوری پردازی بکشد، من اولین کسی هستم که موافقتم را با مدل "انسان تنها" اعلام می کنم. خب شاید این مدل، مدل درستی است، شاید من عقده ی تنهایی ام را دارم، شاید اصلا یک بیماری روانی دارم از جنس جامعه گریزی... نمی دانم. ولی این را می دانم که این مدل را فقط در عالم فلسفه بافی و تئوری پردازی...
-
روز 275: پادشاهان اعداد
شنبه 30 خرداد 1394 01:35
کتاب جهان عقلانی را حدود یک سال پیش مطالعه کردم. خب خیلی جاهایش برایم غیر قابل فهم بود. ولی به طور کل می توانم بگویم یکی از بهترین و تاثیرگذار ترین کتاب هایی بود که تا به حال خوانده ام. در همین کتاب بود که با ماشین تورینگ، نظریه ی فون نویمان، بازی زندگی جان کانوی و عدم قطعیت در ذات طبیعت، پارادوکس های خود ارجاع گودل،...
-
روز 274: لویاتان
پنجشنبه 28 خرداد 1394 18:41
- رامبد جوان توی تلویزیون داشت با مهمان برنامه اش مصاحبه می کرد:"از چه کلمه ای خوشت میاد؟" " از عشق، محبت..." من نمی دانم. آدم باید حتما از کلمه ی عشق خوشش بیاید؟ نپرسیده "چه پدیده ای؟" که همه فرتی جواب می دهیم عشق و انسان و محبت. کلمه یک چیز دیگر است. من مثلا از کلمه ی...
-
روز 273: seventh day
چهارشنبه 27 خرداد 1394 22:04
و خزنده گفت خمیر بازی درست کنید. پس خمیر بازی درست شد. و خزنده شش روز استراحت کرد، آنگاه در روز هفتم به خلقت کره ی زمین، ماه و زحل پرداخت این کره ی زمین است. بدون ابر البته. و خزنده حال نداشت ابر را خلق کند. پس گفت بروید با همینش هم حال کنید و خزنده گفت حالا که حال نداشتم ابر درست کنم، برایش ماه درست می کنم که تنها...
-
روز 272: هاوس
چهارشنبه 27 خرداد 1394 16:15
. . . جیمز ویلسون: پنجمین مرحله ی خوشبختی شامل خلق کردن می شه. تغییر دادن زندگی ها گرگوری هاوس: ششمین مرحله هروئینه. هفتمین مرحله اینه که بری بیرون! (House MD. Season 3/Episode 1) امضاء: خزنده ی یهویی