بی واژه های قلم یک خزنده
بی واژه های قلم یک خزنده

بی واژه های قلم یک خزنده

https://t.me/limbolurker

روز 282: یهویی

از بعد از کنکور ارشد، تجمع بیش از یک نفر ِ ما، منجر به بحث هایی درباره ی کار، آینده، دکتری، اپلای، پول، ازدواج، سربازی و هر رخداد محتمل دیگری که از جنس آینده باشد می شود. توی کارگاه، جلوی کولری نشسته ایم که به زور می خواهد هر سه نفرمان را در دمای 40 درجه ی هوا خنک کند.


- صاف نگهش دار... پیچ دومو دارم می زنم...

- آره می گفتم. 6 ماه روی سکو کار می کنی، 6 ماه آف. ماهی حداقل 8 میلیون

- بابا خیلی خوبه. مجرد هم باشی... از هفت دولت آزادی

- کج زدم ریل رو. یه لحظه ساکت شو صاف نگهش دار می خوام پیچ کنم!

- صافه دیگه...! فرض کن شیش ماه کار می کنی. 48 میلیون به جیب می زنی. 6 ماه بعدم یه کار دیگه. خرج نکنی بعد سه چهار سال خونه صاحب می شی

- آخه تو می تونی روی سکو دووم بیاری؟ از گرمای اینجا داری می نالی، می خوای بری وسط دریا 6 ماه چه غلطی کنی؟


صدای سنگ زدن یک ورق فلزی آنطرف تر روی دستگاه با تمپوی حدود 65-70 روی اعصابمان است. ویژژژژ... وییژژژژژ... ویژژژژ ...


- چرا نتونم؟ پولش می ارزه.

- اون انکودرو بده بهم... فرض کن شیش ماه روی یه سکوی نهایتا 20 متر در 20 متر، وسط دریا، شب و صبح. روانی می شی!

- من که می گم برای پنج شیش سال اینجوری آدم کار کنه دیگه در میاد از اونجا. پولش رو پس انداز می کنه و می ره... این صدا چقد روی اعصابه!

- فرض کن همچین صدایی 24 ساعته روی سکو توی گوشت باشه

- اوه اوه. من نمی تونم برم روی سکو کار کنم


پنج ماه مکالمه های روزانه به من ثابت کرده که آنقدر از این شاخه به آن شاخه می پریم که معلوم نیست کجا فرود بیاییم. من که تمام تلاشم را پای پذیرش گرفتن دکتری خرج می کنم، یک ماهی می شود بدون هیچ همراهی. خب سخت که هست ولی سخت تر آن می شود که من این فرصت را از دست بدهم. ولی بقیه با حرفهایشان دل آدم را به شک می اندازند. به قول دوستم مشکل ما شاید این است که هنوز نمی دانیم کدام واقعیت برایمان شیرین تر است: خزنده ای که پولدار است یا خزنده ای که موفقیت شغلی و تحصیلی دارد... هر از چندگاهی هم همه یکهویی امید به رفتن می بندند و آدم را شارژ می کنند. ولی در عرض سه روز غیبشان می زند. به هر حال امیدوارم یک نفر زودتر پیدایش بشود و بخواهد راه مشابه من را طی کند تا بدبختی ها را با هم تقسیم کنیم! یک همراه داشتم که متاسفانه بعد از برگزاری دو سه جلسه زبان، از دست من فرار کرد و حالا دارد خودش درس می خواند.



امضاء: خزنده ی پایدار  

نظرات 14 + ارسال نظر
فرانچسکا چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت 23:39 http://meinthemirror.blogsky.com

خزنده من GRE نمی خونم، چرا اینقدر تنبل شدم.
سخت نگیر پسر جان آهسته و پیوسته برو.
اینقدر عجله نکن. آمریکا هم میری.
دکترات رو هم میگیری.
پولدار هم میشی.

کلمه چی؟ کلمه خوندن که یه نرم افزار ساده س میریزی هر صبح یه مرور نیم ساعته میکنی

عجله نیست! یه جورایی هی باید با خودم تکرار کنم قراره چیکار کنم. چون به یه چشم به هم زدن آدم بیخیال میشه

برنا چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت 14:47 http://Www.newday2014.blogsky.com

دانشجوهای شریف اغلب آدمهای دوست داشتنی و خاکی هستند (تا اونجایی که من میشناختم) بعضیاشون البته یه جورایی هستند که اونها رو میگذاریم کنار.
اما نمیدونم چرا بعضی از استادها (درواقع اغلب آنها) اینقدر متعصبانه در این مصاحبه ها شرکت میکنند....فکر کنم چیزی راجع به شایسته سالاری نشنیده اند.
آدمی که از نظر ذهنی یا تحصیلی کار درست باشه باید از نظر اجتماعی و فرهنگی هم همینطور باشه وگرنه ارزش خودش و کارهاشو میاره پایین.
...........................
من هم دوست دارم برای دکتری برم از این مملکت....اما اونقدر درگیری دارم که نمیدونم میشه یا نه....هم همه چیز یادم رفته، هم زبان باید بخونم، هم موقعیت کاریم اونقدر خوب هست که نتونم به راحتی از دستش بدم، هم سنم برای اینکار داره زیاد میشه....نمیدونم...کاش شرایطی پیش بیاد که بتونم درسمو تموم کنم....ایده های من تازه از این به بعد میخواست عملی بشه.....

درسته که کنکور کارشناسی تا حدی بچه ها رو غربال می کنه، ولی به نظرم دانشجوهای دانشگاه ها از نظر شخصیتی نسبت به هم هیچ بالا و پایینی ندارن. درسته که مثلا دانشجوهای سه چهارتا دانشگاه اول ممکنه حس رقابت طلبی بیشتری داشته باشن، یا بیشتر تلاش کنن. ولی آدم های خوب و بد و دوست داشتنی و نچسب توی همه ی دانشگاه ها هستن. به قول شما حضور توی محیط خاص، هیچ ربطی به صلاحیت ادامه تحصیل نداره. حالا چقدرم ملت عاشق خوندن دکتری زیر دست همین اساتید هستن که اینجوری طاقچه بالا می ذارن!

- بی نام - چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت 14:12 http://eterafe1dokhtar.blogsky.com/

شماره گذاری بهتره!
1). حالا چرا لعنتی؟
خب داری به موقع درس میخونی دیگه!

2). خوب کاری میکنی بالا نمی ندازی!!!!!!

3). موفق باشی

1) چمیدونم... استراحت به من نیومده. داغ می کنم. باید مشغول باشم

2) آره بالا انداختن کار شیطونه

3) همچنین!

- بی نام - چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت 13:22 http://eterafe1dokhtar.blogsky.com/

فکر کردم ارشدتو خوندی!!
+ یکی از دوستام مکانیک می خوند، دو سال بعد از ارشد، دکترا قبول شد و بورس شد واسه چین. نه بابای پولداری داشت و نه پارتی و نه از این توجیهات چرند! استادیار دانشگاه شد بعد از ارشد. پولی هم پس انداز نکرد. الان که رفته چین بهش همه چی دادن به شرط اینکه بعد از هفت سال برگرده ایران!! (نگو که نمیخوای برگردی ایران، که ... :/... استغفرالله )
حالا همه چی داره، موقعیت...مقام..........
+ پس با این شرایط زیاد بالا ننداز ( اصطلاحاتم در حلقم) و به یک حقوق نرمال بسنده کن و بیشتر فکرو وقتت رو بذار روی درس نه کار!

+رتبه ی ارشدت چند شد؟

نه این مهر لعنتی بیاد من تازه شروع کنم!

خب بورس شدن از اینجا هم راهیه برای خودش. ولی برای من خیلی راحت تره که برم آمریکا/آلمان/سوئیس/کانادا/... کشورایی که مهندسی توشون موقعیت شغلی خوبی داره برای بعد از دکتری. خود ِ دکتری هم شغل محسوب می شه و حقوق می گیری. نیازی نیست ایران بورسیه ت کنه یا با خودت پول ببری.

برگشتن هم نمی دونم. بعضی وقتا می گم عمرا برگردم، بعضی وقتا می گم عمرا بمونم. حالا فعلا ببینم می رم یا نه! ولی چیزی که هست، اینه که نباید زیاد بالا بندازم

+ 224 مکانیک

یوسف چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت 12:12 http://singinginthewind.blogsky.com/

خب حالا که فکر میکنم متوجه شدم که من تو هیچ زمینه توی زندگیم بیشتر از ریاضی استعداد ندارم، اگرم احساس خنگی میکنم، توی بعضی از مباحث هست که هیچوقت زمان مناسب برای خوندن و سروکله زدن باهاش نداشتم، یعنی اون طور که خودم دلم میخواست مثلا جبر مجرد نخوندم، ضعف من توی جبر مجرد به خاطر تمرین نکردن هست، نه به خاطر خنگولیتی ! اگه من خنگ بودم، نباید آنالیز رو هم میفهمیدم. البته به استاد هم بستگی داره، روش تدریس استاد آنالیزم خیلی با روش تدریس استاد جبرم فرق داشت. گرچه هر دو خیلی شاخ بودن در زمینه کاری خودشون. بعدم اینکه واسه ریاضیدانا اینکه تو جبر قوی باشی یا تو آنالیز تقریبا مث راست دست بودن یا چپ دست بودن هست. با تمرین میشه دست ضعیف تر رو به سطح اون دست غالب رسوند.

درسته. حداقل اگه قراره بندازیم گردن استعداد نداشتن یا سخت بودن مطلب، یه امتحان بکنیم و احتمال مشکل بخاطر "تلاش نکردن" رو به قول دکترها rule out کنیم!

برنا چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت 11:52 http://Www.newday2014.blogsky.com

برو دنبال علاقه ات پسر جان! (بعد از خواندن دکترای پیوسته)
به ما نیگا نکن که با رتبه دو رقمی زیر 40 توی مصاحبه ردمون کردند و یکبار هم اصلا دعوت نکردند و دوستمم که رتبه اش 1 شده بود هم رد شد.
(باورت میشه؟ رتبه یک آزمون دکترا)

آقا من از درد ِ شما زیاد از دانشجوای دکتری شنیدم...! من که خودم اصلا آدم درسخون باهوش به حساب نمیام. چون اینجور آدما رو دیدم می گم. ولی خب به ادامه ی تحصیل توی این رشته م شدیدا علاقه مندم. امیدوارم بتونم برم آمریکا یا سه چهار تا کشور تاپ اروپایی توی رشته های مهندسی.

یه بار یه استادمون گفت فلانی اومد برای مصاحبه. دو تا سوال ازش پرسیدم دست به سرش کردم بهش گفتم تشریف ببرید. ردش کردم. چون کارشناسی و ارشدش رو پلی تکنیک نخونده بود حالا نه که دارقوز آباد خونده باشه ها. ارشدش رو تهران خونده بود اتفاقا. صرفا سر یه تعصب مسخره. کجای شکمم بذارم اینو؟

- بی نام - چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت 10:20 http://eterafe1dokhtar.blogsky.com/

اومدم ببینم یوسف میخواد چه کاری کنه که میگه هیچکسی جز خزنده موافق نیست و همراهی نمیکنه!
خوندم!
بعد مجبور شدم تمام نظرات رو هم بخونم!
دیدم همین چندنفری که نظر دادن میگن آره والا سخته سخته سخته سخته! یه جوری باهات همدردی کردن!
به نظر من همدردی هیچوقت جواب نمیده! به نظر من همدردی آدم رو هل میده در دل یک رویای عظیم!
نمی خوام بهت بگم کار روی سکو سخت نیست! یا یک جمله ی متفاوت از بقیه ی دوستان گفته باشم. می خوام بگم شما که هدفت بزرگه بچسب به هدفت. واسه رسیدن به هدفت (اگه واقعا هدف باشه نه یک رویا) تلاش کن. به نظر من کار کردن روی سکو بهتر از گشتن دنبال کار هست!!! تا بیای بگردی واسه کار یک ماه حقوق سکو از کف رفته!!!!! کارو واسه خودت سخت نکن. اگه حقوقش همینه که گفتی به نظر من دیونه ای!!!! که بری دنبال یه کار دیگه! دغدغه ی پیدا کردن کار کم چیزی نیست! واسه شمایی که باید درس هم بخونی.

+ چقدر نوشتم! :/

+حرفِ بدِ منِ بزرگترو گوش بده پسرخوب. اگه واقعا هدفت هدفه!

روزت خوش

خب چیزی که یوسف دنبالش هست، از هدفی که من دارم به نظرم دور از دسترس تره، ولی معقوله (نه الزاما ممکن) چون اگه ببره، چیز بزرگی رو بدست آورده ولی اگه ببازه، چیز زیادی از دست نمی ده. به قول خودش، موافق با علاقه ش هم هست. اصلا هم محال نیست برسه. البته من از ایشون شناخت به اندازه ی یک ماه خوندن نوشته هاشو دارم، شاید بیشتر دارم حدس می زنم، و از حرف خودش می گم، خودش که دیگه خودشو می شناسه!

در مورد خودم هم، می دونم که کار روی سکو نسبت به شرایط شغلی الان بی برو برگرد بهترین گزینه س. خودم خیلی وقته دنبال کارم و شرایط و حقوق کارمندی رو دیدم! ولی نکته ی اول اینه که من دنبال ادامه ی تحصیلم هستم و این کار سکو هیچ جوره با این هدفم سازگاری نداره. مثلا من از همین مهر باید برم دانشگاه! چطوری می تونم شش ماه توی دریا باشم برای خودم؟ ثانیا عرض کردم که این کار سکو برای یه مهندس حفاری یا نفت می تونه خیلی لذت بخش و چالش برانگیز باشه. ولی برای کسی مثل من، تنها مشوقم پولشه که البته چیز کمی نیست! ولی دیگه مثل یه مهندس حفاری از کارم لذت نمی برم.

یعنی در کل اینکه اگه من زمانی نخواستم یا نتونستم برم برای دکتری و مجبور شدم کار پیدا کنم، به قول شما دیوونه م نرم دنبال این کار! مجرد که هستم، پول هم دوست دارم، شرایط سخت کار کردن هم مانعم نمی شه. ممکنه مخم آب پز بشه توی گرما، ولی اینجا زیر کولر چی بهم می رسه؟

+ چقد پاسخ دادم!

Bluish چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت 06:53 http://bluish.blogsky.com

حقوق سکو وسوسه کننده بود...!
تجربه به من ثابت کرده منتظر همراه نباشم.
خیلی خوبه اهدافتون. و قطعا دست یافتنی. امیدوارم موفق باشین...
منم فکر اپلای و اینا رو دارم ولی خب فکر میکنم شما سریعتر از من به نتیجه برسید! چون شما خوشبختانه خانم نیستین که هزار تا مشکل سد راهتون باشه!

حقوقش در واقع پول جوونیته! خوش بحال کسی که به این کار علاقه داره

من منتظر همراه نیستم، ولی از یه همراه استقبال می کنم اگه همراه هم تصمیمش جدی باشه می تونه خیلی کمک کنه.

+ شما هم سربازی نداری

یوسف چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت 02:08 http://singinginthewind.blogsky.com/

یه قانون نانوشته در نوازندگی هست، میگن هرکسی 10 هزار ساعت تمرین کنه، نوازنده درجه یک میشه. ( البته تمرین درست ! )

بله ارزش کار نسبی هست، خیلی ها رو میشناسم که حاضرن تو همون سکو کار کنن، ولی مجبور نباشن دو تا انتگرال بگیرن درک مفاهیم و اثبات قضیه که دیگه داستانش جداس
کلا من آدم چپکی و وارونه ای هستم انگار که سرم درد میکنه واسه اینجور جیزا
البته یه چیزم هست، واقعا نمی دونم استعدادش رو در اون حد خیلی عالی دارم یا نه ؟؟ ولی علاقه شدید و سماجت رو دارم

خب هیچ وقت خودمون رو گول نزنیم. استعداد خیلی مهمه... ولی... استعداد چیه؟ معیار سنجشش چیه؟ از کجا بفهمیم شکستمون بخاطر استعداد نداشتنه یا کار نکردن؟ درسته، می تونیم نسبی بگیم که استعداد توی کار a از کار b بیشتر داریم. ولی اینکه استعداد مطلق a برای وارد شدن بهش کافیه یا نه، به نظرم غیر قابل پاسخه. مخصوصا در مورد علم. حالا ورزش چون می شه بر اساس توانایی فیزیکی دسته بندی کرد، آدم می تونه بفهمه به درد فلان ورزش می خوره یا نه. ولی علم نه... به نظر من البته!

آویشن چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت 01:45

آره واقعا پول که 100% شرایط کار مناسب نیس،مثلا خیلی سخته آدم کاری و انجام بده که دوس نداره اونم فقط واسه اینکه به فرض ماهی چندین میلیون درآمد داشته باشه.خوبه که حداقل علاقتو تو اولویت قرار میدی چون اگه به کارت علاقه نداشته باشی به 10 سال نکشیده فرسوده میشی و کارت دیگه واست یه کار روتین میشه و اون جذابیتی که میخوای و نداره.
پس با این شرایط فک کنم باید بگردی دنبال کاری که هم بهش علاقه مندی و هم ساعت کاریش طوری باشه که بتونی آماده بشی واسه خوندن دکتری.خیلی خوبه که تو این سن تا اینجا پیشرفت کردی.خیلی آدما مثل من هنوز رو پله ی اول گیر کردیم

امیدوارم همچین کاری پیدا بشه.

من برای ارشد کار پاره وقتی نیاز دارم که تا حد امکان پول سیو کنم برای رفتن. اگه هم مورد علاقه م نبود زیاد مهم نیست، چون دوره ی دکتری توی آمریکا و کشورای اروپایی شغل محسوب می شه و حقوق و سابقه کار داری، بعدش هم خب شرایط کار برای مهندسی خوبه توی آمریکا. مخصوصا توی کالیفرنیا، تگزاس، آلاسکا...

منم اصلا پیشرفت نکردم هروقت راضی بودم از پیشرفتم، این تعریفات رو با کمال میل می پذیرم. ولی فعلا هیچی نیستم هنوز

مگهان چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت 00:38 http://meghan.blogsky.com

یک 24 ساله ی به اپلای دکتری فک کن خیلی 24 ساله ی خوبیه .

+ همین

یک 26 ساله ای که بتونه درسش رو توی دکتری توی دانشگاه خوبی ادامه بده بهتره

+همون

آویشن چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت 00:15

فقط امیدوارم تصمیم درست و واسه زندگیت بگیری حالا چه از لحاظ شغلیت چه ادامه تحصیل.ولی به نظرم تو که استعداد و علاقشو داری اگه بری دکتری بگیری همون میزان درآمد و میتونی کسب کنی.البته خودت باید بشینی فکر کنی چه راهی واست بهتره

استعدادو نمی دونم، علاقه شو دارم ولی!

رشته ی مهندسی البته حقوق بالایی نداره. مثلا رشته ی رباتیک در بهترین حالت اونم توی کشوری مثل آمریکا به 150 هزار دلار در سال می رسه که می شه ماهی کمتر از 40 میلیون. ماهی 40 میلیون تومن رو بازاریا در میارن! تازه این بالاترین حقوق هست، و میانگین خیلی پایین تره.

ولی در کل پول فقط یکی از ده تا فاکتور شغل مناسب هست. من از علاقه م نمی زنم دیگه. دو سه بار این کار رو کردم و ضربه ش رو خوردم.

شیما سه‌شنبه 9 تیر 1394 ساعت 23:19

چه اصراری دارید حتما یه همراه داشته باشید.. همیشه که یه نفر نیست با شما هم فکر و در عین حال هم شرایط باشه که. اگه از اون دسته آدمایی نیستید که تا یه محرک نباشه موتورشون روشن نمیشه که دیگه اصلا به همراه هیچ احتیاجی ندارید. ولی اگه هستید باید جنس محرکتون رو تغییر بدید. این به ذهنم رسید!

دوم اینکه اگه من پسر بودم حتما میرفتم! علاقه زیادی به کارای سخت و جون کندن دارم!

بعضی وقتا نیازه. من خودم کسی ام که توی کار کردن، وجود یه نفر دیگه برام ممکنه مث ترمز باشه. یعنی ضعف بزرگم کار گروهیه. ولی بعضی چیزا مشوق می خواد. نیازه وقتی تو توی حضیض سینوست هستی، اون یکی بهت امید بده، وقتی اون پکیده، تو توی اوج سینوست باشی... اطلاعات رد و بدل کنید. من به شخصه شاید 30 نفرو دیدم پذیرش گرفتن. همه شون بلا استثنا همراه داشتن توی این مسیر...

می رفتی سکو؟ والا یکی یه چیزی به من گفت، اصلا نمی دونم درست گفته یا نه ولی اگه درست باشه خیلی خنده داره! می گفت کسایی که دو سال سابقه کار روی سکو دارن، حق شهادت توی دادگاه ندارن چون به عقلشون دیگه اطمینانی نیست

یوسف سه‌شنبه 9 تیر 1394 ساعت 18:41 http://singinginthewind.blogsky.com/

پست جالبی بود خزنده ! بله خیلی ها هستن که خودشون هم نمی‌دونن از زندگی چی میخوان. من به یه نتیجه ای راجع به پول زیاد و درآمد زیاد و ... رسیدم، هر وقت جایی، کسی، چیزی بهت وعده پول زیاد و درآمد عالی دادن، بدون که به میزان خیلی خیلی زیادی باید ماتحت مبارک هم جر بخوره در اون جریان !! اگر جر نخوره، بدون که روش سالمی واسه پول درآوردن نیست، یعنی احتمالا یه شاخه ای از کلاهبرداری یا دزدی هست.

یعنی اگه کار کردن روی اون سکوها، کار آسانی بود و هر کسی میتونست اونجا دووم بیاره، مطمئن باش، هیچوقت حقوق آنچنانی نداشت. اونا مجبورن واسه اینکه بالاخره یکی خر بشه و بیاد حتی شده چندماه روی اون سکو کار کنه و بعد خسته بشه و بره و بعد یکی دیگه بیاد و ... مجبورن که یه مبلغ بالا پیشنهاد کنن که جذب کارگر کنه.

بعدشم آدم به بعضی چیزا هیچوقت به دیده کار نگاه نمیکنه ! در حالی که اگه به سرانجام برسن، خیلی بهتر از کار کردن روی اون سکو هست. اینکه مثلا به نظر بابای من تمرین گیتار یا موسیقی وقت تلف کردن به تمام معناست اشکالی نداره، اینکه به نظر اون ترجمه کار حساب نمیشه، مگه توی یه دارالترجمه کار کنی! اینم اشکالی نداره.

من یه روز که داشتم به همون ایده ها و آرزوهای دوردست و خیالی خودم فکر می کردم یهو به نتیجه جالبی رسیدم :
ما چندتا مسأله حل نشده مهم توی ریاضی داریم ! هیچ عقل سالمی حل کردن مسأله ریاضی رو یه شغل یا کار حساب نمیکنه، ولی من حساب کردم که اگه من حداکثر ده سال از عمرم رو صرف حل یکی از مسأله های بزرگ مث P=NP ، معادلات ناویر استوک یا فرض ریمان یا ... کنم، و بتونم حل کنم ( یه ریسک هست در واقع ) اون موقع با حساب دلار مثلا 3500 تومانی و فرض اینکه در سال 350 روز کار ریاضی انجام بدی، روزی یک تومن میشه که ضرب در یک میلیونی که جایزه حل این مسائل هست، میشه روزی یک میلیون تومان.
کدوم کاری رو سراغ داری که روزی یک میلیون تومان درآمد داشته باشه؟ پاره وقت باشه و مزایای جانبی ( مث فرصت واسه تدریس و ترجمه و ... ) هم داشته باشی، حتی با فرض اینکه بعد از 10 سال موفق به حل مسأله هم نشی، بازم خیلی ضرر نکردی، چون دنبال رویای واقعی خودت رفتی و از لحظه لحظه این ده سال لذت بردی.
البته این راهکار واسه آدمی مث خودم جواب میده، ممکنه واسه دیگران خیلی عجیب و دیوانه وار به نظر بیاد.
شاید بگن طرف خل شده !! ولی واسه من ایده وسوسه بر انگیزی هست.

چون من آدم کار اداری یا کار شدید جسمی نیستم، اینکه اون ده سال رو توی یه مغازه خواربارفروشی یا کامپیوتری بشینم و یه زندگی معمولی و زن و بچه و ... داشته باشم هم واسم جالب نیست.

شاید خیلی ایده آلیستی باشه، نمی دونم ! در واقع چند ماه هست که دارم به این ایده فکر می کنم.

اون بحث سکو که اصلا داستانی داره! همه هم می دونیم چقد افتضاحه شرایط کاریش. نمونه ش وابستگان ما که عسلویه کار می کنه، تازه اون پاش رو زمین سخته ماشین داره خونه داره شیفت کاری معقول داره. داره دیوونه می شه چه برسه به سکو. ولی خب ارزش کار همه مون می دونیم که نسبیه. همین کار روی سکو برای یه مهندس حفاری شاید لذت بخش ترین کار باشه مثلا. نمی دونم

یه کسی یه نقل قولی کرد یه بار یادم نیست از کی. گفت که فلانی می گه: من قول می دم اگه کسی روزی حداقل 4 ساعت پای یه مبحث بذاره، بعد 10 سال از صفر ِ صفر به بالاترین رتبه می رسه. این مسائل ریاضی هم اصلا بعید نیست با همین تفاسیر به نظرم. شما تازه قرار نیست از صفر شروع کنی. می تونی به همه ی مقاله های روش حل های قبلی که شکست خورده دسترسی داشته باشی. من که شدیدا موافق این طرز فکر مخصوص هستم. یعنی یه سرمایه گذاری که ممکنه در بلند مدت جواب بده. اصلا هم فکر نمی کنم رویایی باشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد