بی واژه های قلم یک خزنده
بی واژه های قلم یک خزنده

بی واژه های قلم یک خزنده

https://t.me/limbolurker

روز ۴۷۸: به سان گربه شرودینگر

- هزار ماشالله مثل همیشه که خیر و برکات از جانب کشور پر افتخار عزیز به تک تک ما هم میهنان پرچم به دست می رسد هر دم از این باغ، وضعیت پذیرش من هم گیر برقص تا برقصان های ایران افتاده. هنوز که هنوز هست منتظر دعوتنامه ی دانشگاه هستم، و مدیر گروه هم طی دو نامه ی سنگین و کوبنده بیان داشت که:


بخاطر وضعیت فعلی دانشجویان ایرانی و وضع قوانین جدید، ارسال دعوتنامه بیشتر از حد معمول طول می کشد، stay hopeful!

و در نامه ی دوم:

ایران وضعیتی نامساعد را برای تایید وضعیت دانشجویان بوجود آورده. چون قبلا یک پورتالی (یا همچین چیزی)‌بود که می شد رفت و تاییدیه مدرک گرفت و خیلی سریع دعوتنامه را فرستاد، ولی الان ایران همکاری لازم را انجام نمی دهد و با هزار خواهش و تمنا این مرحله را باید رد کنیم... امیدوارم وضعیت طوری نشود که تصمیم دیگری بگیرم

من هم پاتریک وار لبخندی نثار ال سی دی لپ تاپ کردم و سعی کردم هوپ فول باقی بمانم. از طرف دیگر هم که دیدم اوضاع از این قرار است، پذیرش کاری سوئد را فعلا ریجکت نکردم، و اگرچه که ویزای کاری برای من بخاطر سربازی ام، به منزله ی رفتن و برنگشتن هست، ولی باید پلن بی هم نگه داشت... توی این کشور پلن زد هم کم هست.

حالا توی این شرایط، من و ماه منیر گیجلکی وار داریم نوک می زنیم به این طرف و آنطرف. از یک سمت اگر آلمان بخواهیم برویم، ماه منیر باید مدرک آلمانی داشته باشد، دنبال خانه برای اجاره هم باید باشیم، من هم باید شروع کنم به خواندن چند تا رفرنس. البته خواندن رفرنس را بخاطر دل خودم دارم ادامه می دهم ولی آلمانی خواندن و غیره در گروی جور شدن دعوتنامه و ویزا هست... از یک طرف دیگر اگر این کارها را به تعویق بیاندازیم و یکهو بشود، آنوقت معلوم نیست وقت باید از کجا بیاوریم. پلن بی از لحاظ رفتن خیلی ساده تر هست ولی باز هم پیش نیاز و پس نیازهایی می خواهد که باید انجامشان بدهیم... همه ی اینها را بگذاریم کنار، همچنان در حال زور زدن برای درست کردن وضعیت شرکت و پروژه ها هستم تا بتوانم به یک وضعیت پایدار برسانمشان. و هنوز هم دست و پا می زنم (البته در جهت مثبت). این روزا کاملا احتمالاتکی کارها را پیش می بریم. به احتمال ۴۰ درصد آلمانی می خوانیم و به احتمال ۲۰ درصد توی سوئد دنبال خانه می گردیم. ۸۰ درصدمان ناراحت جور نشدن دانشگاه هست و ۲۰ درصدمان ناراحت نگرفتن حقوق بیشتر در سوئد. این روزها هم می رویم هم نمی رویم، و هم می خوانیم و هم نمی خوانیم. تا اینکه بالاخره یک شیر حلال خورده ای بیاید و در جعبه را باز کند تا ببیند شیشه سم شکسته یا نه.


امضاء: خزندگان آنسرتن