بی واژه های قلم یک خزنده
بی واژه های قلم یک خزنده

بی واژه های قلم یک خزنده

https://t.me/limbolurker

بیست و چهار عدد شکلات

ماه دسامبر برای من حقیقتا لایق بودن در این سال پر از حادثه و اتفاق بود. سالی که اگرچه دیوانگی های کرونا کمی آرام گرفت و دنیا کم کم متوجه شد که میتواند با شرایط انطباق پیدا کند، اما هنوز همه سرگردان یافتن راه حل برای میتینگ های آنلاین و پر کردن فرم الکترونیک و محدودیت تردد و درد گوش پشت کش ماسک بودیم. زندگی شخصی ما البته اتفاقات منحصر به فرد دیگری هم داشت، یا به قول یکی از همکار ها: «هشتگ دراما». نقل مکان به خانه ی جدید، دردسر های IT دانشگاه برای ثبت نام، سفر ماه بانو به ایران، نقل مکان به محل کار جدید، و البته این آخری که یک هفته ی پر از تلاطم برای تمدید اقامت بود. وقتی کاغذ بازی های اداری همیشه چند پله از تکنولوژی روز و امکانات دیجیتال عقب هست، پس تعجبی ندارد که اوضاع در دوران کرونا حتی آشفته تر هم بشود. دو بار گم شدن پرونده ی الکترونیک در اداره ی مهاجرت و طی کردن پروسه ی تغییر محل کار دست به دست هم دادند تا مجبور بشویم دو سه روزی برویم جلوی ساختمان اداره مهاجرت و یکی دو ساعت توی طوفان برف بلرزیم تا نوبت مان بشود. این سختی ها اگر آخرش ختم به خیر بشود خوب است، آن وقت تبدیل می شود به یک خاطره که توی جیبت داری و یک بار فرصتش پیش بیاید با خنده و کمی اغراق تعریفش میکنی. سختی ما هم ختم به خیر شد.


حالا دیگر رفته ایم روی حالت کروز کنترل و چشم بسته روزهای دسامبر را یکی یکی سپری میکنیم تا تعطیلات آخر سال. تعطیلاتی که این دو سال لطف چندانی نداشته، چون مونیخ برخلاف شهرهای توریستی دیگر اروپا سال نو به کل شات داون می شود، در حدی که هفته ی قبلش باید پا به پای جوندگان غذا و لوازم ضروری برای چند روز انبار کنی، و تنها دلخوشی ای که میماند فستیوال تولوود هست و کنسرتهای جاز و کیوسک های غذا، و چند روزی هم بازارهای زمستانی «وایناختزمارکت» که مجسمه های نیم وجبی را به قیمت تابلوی مونالیزا می فروشند ولی میتوانی آن وسطها غرفه ی شکلات فروشی ارزان هم پیدا کنی و چند دقیقه ای مقابلش بایستی بوی گرم آبنبات های زنجبیلی را از تاروپود سرمای محیط بدزدی و ببلعی و آخرش هم یک مشت شکلات بخری و تا می رسی خانه همه شان را دانه دانه بخوری. و حالا در این دوسال هم فستیوال تولوود تعطیل بوده هم وایناختزمارکت، و ما امسال دلمان را خوش کرده ایم به برف زمستانی که زودتر از موعد رسید، بلکه امسال وایت کریسمس داشته باشیم.


امسال به لطف موسسه ی جدید که در روزهای تولد و مناسبت های دیگر کمی دست و دلبازی به خرج می دهد، روزهای دسامبر را با تقویم ادونت سپری می کنیم. تقویم ادونت یک تقویم بیست و چهار روزه هست به شکل یک جعبه از یک دسامبر تا روز قبل از کریسمس. و پشت هر روزش یک چیزی گذاشته اند مثل شکلات. و هر روز میتوانی بروی با شوق و ذوق خانه ی آن روز را باز کنی و محتویاتش را برداری. البته مناسبت ادونت تاریخ خاصی دارد و نه همیشه از یک دسامبر، بلکه از یک یکشنبه ی خاص شروع می شود ولی خب ما ورژن کاپیتالیستی اش را استفاده می کنیم. یکی از همکاران، ظاهرا مسیحی معتقدی هست، برایمان از درخت کریسمس خانه شان و شمع هایی که هر هفته روشن میکنند تعریف میکند. از سرودهای قدیسان که میگفت یاد دعای جوشن کبیر خودمان افتادم. البته اینها ظاهرا خیلی به گریه اعتقاد ندارند. حسن مراسم شان این هست که مارتین لوتر را دارند و باخ و کرال های کلیسایی. یعنی هم باخ گوش میدهند و می نوازند و مارتین لوتر میخوانند هم ثوابش را میبرند. من اگر مسیحی بودم با پلی لیست اسپاتیفای ام تا الان بار آخرتم را بسته بودم.