بی واژه های قلم یک خزنده
بی واژه های قلم یک خزنده

بی واژه های قلم یک خزنده

https://t.me/limbolurker

روز 355: یک فانتزی آرام

مگر من دل ندارم؟ دیدید! پس ثابت شد من هم دل دارم... حالا که من هم دل دارم، از یکی از فانتزی هایم برایتان می گویم.


اینکه یک کسی باشد که Lute بلد باشد بنوازد. حرفه ای مثل Yepes. حالا گیتار هم بود اشکال ندارد. اصلا گیتار باشد بهتر است. چون قطعات گیتار را که نمی شود با لوت زد همه اش را. شاید فردایش دلم خواست تانگوی تارگا را بزند... آها اصلا نگفتم فانتزی ام چه بود. خب... می گفتم. اینکه یک کسی باشد گیتار بلد باشد. بعد بداند که من از ته دل و با علاقه ی فراوان به اجرایش گوش می دهم (چون اگر نوازنده بفهمد علاقه مند نیستی، بدجوری می خورد توی ذوقش و بعد از اجرای اول، بهانه ی خسته بودن دست و مچ و انگشت و کمر و فکر و اینها را می آورد و دیگر برایت اجرا نمی کند) . بعد که دانست، من دعوتش کنم خانه ام. خانه ام هم یک شومینه داشته باشد کنار یک پنجره که بالای سر طاقچه کار شده. یک چیزی مثل همان طاقچه ی سریال friends توی خانه ی مونیکا. بعد نور محیط را کم کنم و شومینه را روشن کنم. بیرون هم برف ببارد ریز ِ ریز. ساعت حدود 11 شب. بعد برایش قهوه درست کنم و چند دقیقه ای با هم گپ بزنیم. بعد گیتار را از کاور بیرون بیاورد. برگه نت هایش را هم مرتب کند بگذارد روی پایه نتی که برایش از اتاق آخری سمت چپ راهرو آورده ام. من هم دمپایی پشمی ام را در بیاورم و بروم چمباتمه بزنم روی طاقچه. بعد یادم بیاید که پتو نیاورده ام. یک فحشی به روزگار بدهم و بروم از اتاق خواب پتو مسافرتی را از زیر تخت در بیاورم و برگردم سر جایم و بشینم و پتو را هم بیاندازم روی پایم. بعد خیره بمانم بهش تا او شروع کند این قطعه را بزند.


بعد که تمام شد بهم نگاه کند و لبخند کمرنگم را ببیند و خودش بفهمد باید قطعه ی بعدی را بزند و لازم نباشد حرف بزنم. و شروع کند این را زدن. بعد از آن گیتار را تکیه بدهد لبه ی صندلی و قهوه اش را سر بکشد. من هم به گیتار نگاه کنم و نوک انگشتانم مور مور بشود ولی دست نبرم و گیتار را بر ندارم. منتظر بشوم قهوه اش تمام بشود. بهش بگویم یک قطعه ی شادتر بزند. باخ هم کم قطعه ی شاد ندارد! او هم شروع کند این را بزند و من خنده ام بگیرد... و آخرش که پرسید چرا خندیدم، من بگویم یک زمانی من هم این را می زدم. او هم بخندد. بعد بگوید که بس نیست انقدر باخ زدم؟ من هم بگویم چرا که نه؟! اگر می توانی کاپریچوی تارگا را بزنی. بعد به دلیلی که نمی دانم چیست بگوید که نه! آن یکی را نمی زنم. من هم بگویم پس حالا که اینطور شد آندالوزا را بزن. او هم چشم گرد کند که اووو! چقدر خوش اشتها! من هم شانه بالا بیاندازم. او هم بگردد صفحه نتش را از لای ورق هایش بیرون بکشد و بگذارد روی پایه نت. یک قلنجی از انگشتانش بشکند و دست به هم بمالد، و گیتار را بردارد و شروع کند. بزند و بزند و بزند و ... و من رویم را برگردانم سمت پنجره. و به دانه های برف نگاه کنم که با تمپوی آندالوزا دارند می بارند.


خب... پول از کجا بیاورم خانه بخرم؟ آنهم جایی که برف می بارد...

امضاء: خزنده ی فانتریک  

نظرات 4 + ارسال نظر
نهال شنبه 25 مهر 1394 ساعت 16:28 http://fazmetr.blogsky.com

این نکته که گفتی طرف باید بدونه توام علاقه مندی رو خیلی قبول دارم . دوستی دارم که سه تار میزنه . بی نهایت عاشق ساز زدنشم ، شاید بشه گفت اون بود که منو کشوند به سمت موسیقی سنتی .
الان این فانتزی که گفتی و بجا گیتار یه سه تار بزار و یکی که بشینه برات بزنه ، اولش با مسعود شعاری شروع کنه ف بره جلو یکم علی جابری بزنه ، یکمم کارای کلاسیک بیاره و یزدانیان و بیاره رو سه تارو تهشم سنگین کنه . بشینه علیزاده بزنه ، زیر تیغ و ساری گلین و حسن ختامشم سلانه ....

اوه... چه درخواست پر و پیمونی!

میدیا جمعه 24 مهر 1394 ساعت 15:45

نه در مورد سنشم میخواستم بپرسم اگر اجازه بدی.

پیر تر از تو نیست.

میدیا پنج‌شنبه 23 مهر 1394 ساعت 23:17

جنسیت نوازنده مذکور اصن مهم نیست یعنی؟

یعنی انصافا توی دو تا پاراگراف نوشته و چهارتا تعارف موسیقی، همین سوال پیش اومد برات؟ برم سرمو بکوبم به لبه ی طاقچه؟

شیما پنج‌شنبه 23 مهر 1394 ساعت 23:03

واقعا میگم! چقد اختلاف طبقاتی زیاده خزنده!
ملت فانتزی دارن ما هم فانتزی داریم! بابا این دیگه خیلی سنگینه! برف و باخ و شومینه! نور ملایم که اصا مث ضربه آخر میمونه
فانتزی من از بچگی این بود که توی یه اتاق دوازده متری برای خودم تنها زندگی کنم خرج خودمم دربیارم! تازه یه وقتایی با صاب خونه سر کرایه چونه هم میزدم! بخدا راست میگم! خیلی بهش فک میکردم!

حالا که فانتزیه، پر و پیمون فانتزی پردازی کن! توی رویاهات هم داری با یکی چونه می زنی؟ :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد