بی واژه های قلم یک خزنده
بی واژه های قلم یک خزنده

بی واژه های قلم یک خزنده

https://t.me/limbolurker

روز 378: تو حواست به بمب باشد، من به چرخش زانوی پای تکیه گاه

از زمانی که ماشین های قلچماق یگان ویژه و امنیتی و اینها دم در ایستگاه های مترو نگه می دارند،کلا مکالمه ی افراد دور و بر شده تهدید داعش و وقایع پاریس. از زمانی هم که برایشان تعریف کردم ساعت ۱۰ شب دو تا مرد مشکوک را که چادر گل گلی سرشان کرده بودند و سریع از چهارراه ولیعصر رد شدند دیدم،می زنند توی سرم که: خاک بر سرت. اگه بمبی منفجر بشه مقصر تویی... من هم هی می گویم که خب برادران زحمت کش پلنگی پوش خدایی نکرده نابینا نیستند که. ۱۰ تایشان توی پیاده رو قدم می زدند. بعد دوستم می گوید هر روز به قیافه ی آدمها نگاه می کند تا تروریست ها را پیدا کند. من هم می گویم هر روز به پای مردم نگاه می کنم ببینم مکانیزم راه رفتن انسان یا به قول این مهندسی پزشکی ها gait چجوری هست.



حق هم با من بوده تا الان. دوستم بعد ۴ روز زل زدن به این و آن هنوز کسی را پیدا نکرده. ولی من بعد از۱ هفته چشم دوختن به پای تک تک آدمهایی که توی ایستگاه مترو از جلویم رد می شوند خیلی چیزها فهمیدم. مثلا اینکه می توانم ماهیچه ی پشت ساق پا را توی رباتم با یک آرتیفیشیال ماسل مدل کنم تا دیگر نیاز به موتور دورانی مفاصل نباشد. یا اینکه CPG قدم زدن انسان را می شود با دو عملگر پسیو در زانو و دو عملگر اکتیو در مفصل مچ پا تولید کرد... گردنم هم درد می کند از بس موقع راه رفتن به پاهای خودم خیره شده ام.


امضاء: خزنده ی حواس جمع  

نظرات 7 + ارسال نظر
جی کوییک دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت 17:13

من که بعنوان یه نجومی عشق دینامیک بوده م، هستم، و خواهم بود!
این م پروژه درسه.میگم یه لذتی م ببرم!

مرسی،مرسی!:)

عالی عالی، دینامیک عالیه! تازه دینامیک غیر خطی و کنترل غیر خطی دنیاییه که بیا و ببین!
حالا اگه مقاله ای چیزی پیدا کردم در جریانت میذارم

میله بدون پرچم یکشنبه 15 آذر 1394 ساعت 15:32

سلام
فکر نمی‌کردم کسی به پاهای من خیره شود! به هرحال این کمترین کاری است که در راه پیشرفت علم تاکنون از من سر زده است!! اسم ما را هم در مقاله مربوطه ذکر کن بگو از شاگردان ابن سیرین بود

سلام
سایتیشن می زنم به تمام مردم شریف سرزمین میله و حومه، بخاطر کمکهای فراوان... و همچنین تشکر مخصوص از ابن سیرین بخاطر رشد چنین شاگردی

جی کوییک شنبه 14 آذر 1394 ساعت 22:56

خزنده جان!
آیا منبعی وجود ندارد من بروم از آن به طور کامل دینامیک یکی از اعضای مفصلی بدن-که دینامیک اجزاش فیزیک واضحی داشته باشه-رو پیدا کنم و مباحث دینامیکی ش رو بررسی کنم؟!

+پروژه دارم.بیشتر دوست دارم پروژه انجام بدم تا اجباری وجود داشته باشه روش.چیزای جذاب اینطوری دوست دارم!

راستش من کمتر از شما پزشکیا خبر دارم. اتفاقا می خواستم بیام از دانشجوهاتون راجع به همین gait کتاب و مقاله بگیرم خودم. ولی کلا که به نظرم چیزی که می خوای یا باید توی یه دایره المعارف کت کلفت باشه با توضیحات مختصر راجع به همه ی بخش های بدن، یا توی مقاله هایی که مشخصا راجع به همون چیزی نوشته که می خوای. مقاله رو توی اینترنت سرچ کن، کتاب رو هم از استادات بپرس باید بدونن

+ مگه به متریال علاقه نداشتی؟ چی شد رفتی سراغ دینامیک؟!

فرانچسکا شنبه 14 آذر 1394 ساعت 17:28

همش پول، همش مادیات، الان باید حرف پول بزنی؟ هنوز محض رضای خدا شروع نکردی

خب زن و بچه خرج داره من چه گناهی کردم؟ من نباید خونه بخرم ماشین بخرم زن بگیرم؟

فرانچسکا جمعه 13 آذر 1394 ساعت 23:18

من کی می تونم سفارش یک ربات بدم؟ شبیه همون رباته که تو اینستا گذاشتم. میخوام huggable باشه لطفا.

خب می تونم قول بدم تا ۱۰ سال دیگه این اتفاق می افته. من هم سعی می کنم به اندازه ی توانم این مدت انتظار رو کمتر کنم! :دی

ربات دیگه ای نمی خوای؟ پرنده دریایی... از اینا هم بلدما! فقط کلا ربات گرونه یکم

منیره چهارشنبه 11 آذر 1394 ساعت 18:15

واقعا دیدی و چیزی نگفتی؟تو خزنده ای نه لاک پشت....
اصن خیلی خوبه بعد مدت ها لب تابتو بزاری روی پات و روی بهترین مبل خونه ت که زمستونا گرمه و تابستونا به اندازه کافی خنک بشینی و وبلاگ دوستات رو بخونی و کامنت بزاری وحالشو ببری....
از بس سرم توی یه فسقله گوشی بود الان چشمام تمرکز نداره روی کل صفحه

یعنی انگاری از ۲۰ سال حبس برگشتیا! اگه می دونستم انقد در عذابی خودم می اومدم دم دانشگاه لپ تاپتو بر می داشتم می بردم تعمیر

+ اون مبله احتمالا spot شلدون نیست؟

آناهیتا چهارشنبه 11 آذر 1394 ساعت 00:44

مردا وااقعا چادر گلگلی پوشیده بودن؟؟
خداوندااا :))))

وای روز اولی که من از پله های مترو رفتم پایین و دیدم پر سربازه انقدر وحشت کردم و انقدر بد نگاشون می کردم که اگر خودم جای سربازا بودم به دلیل این نگاهای مشکوک خودمو می گرفتم می بردم :|

بخدا! تازه براشون کوتاه هم بود. چادر برمودا شده بود

+از یه گیمر بعیده این عدم تسلط به اعصاب! پس چجوری هیتمن بازی کردی؟! آبروت پیش47 رفت
اگه می گرفتنت تا جای بمبا رو نمی گفتی ولت نمی کردن :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد