بی واژه های قلم یک خزنده
بی واژه های قلم یک خزنده

بی واژه های قلم یک خزنده

https://t.me/limbolurker

روز ۴۳۷: پیچیده مثل جریان همرفتی گاز های مشتری

در هر لحظه از زندگی، ما در پوسته ی آهکی تخم مرغی مجموعه باور ها، اعتقاد ها، عادت ها و آرزوهایمان زندگی می کنیم، و در همین پوسته تغییر می کنیم. هر اتفاقی که رخ می دهد داخل همین مرز هست. اما تغییرات آستانه ای دارند، اگر از آن بیشتر شوند، این پوسته ترک می خورد و می شکند. سر بلند می کنیم و خودمان را در پوسته ای بزرگتر می بینیم. باز هم یک تخم مرغ دیگر، اما ایندفعه کاملا متفاوت با قبلی. مختصات افکارمان تغییر کرده، و ما یک انسان دیگر هستیم.


هر چند نه تنها من، بلکه همه ی ما، نسبت به تغییر همیشه مقاومت داریم، ولی تغییر به خودی خود هیچ نکته ی مثبت یا منفی ای ندارد. می تواند خوب باشد، می تواند خوب نباشد. این بلوغ و کیفیت تصمیم ما هست که خوب بودن یا نبودنش را تعیین می کند. اما مساله ای که همواره با تغییر همراه هست (مخصوصا با آنهایی که می زنند و تخم مرغ را می کشنند) سرگیجه است و سردرگمی. باید خیلی حواست باشد که نخوری زمین. آنقدر سرجایت بمانی تا کم کم عادت کنی، و حالا چشمانت را باز کنی و ببینی که چه اتفاقی اطرافت افتاده است. ببینی که آیا پوسته ی جدیدت را دوست داری یا نه. ببینی اکنون به خودت نزدیک تر شده ای یا نه... بعضی از تغییرات آنقدر شدید هستند که انگار جهش ژنتیکی بوجود می آورند. از منحنی تنش-کرنشت از نقطه ی تسلیم رد می شود و دچار تغییر شکل پلاستیک می شوی... و مختصاتت عوض می شود و حالا باید با تنش پسماند جدید تمام معادلاتت را بچینی... بعد از این حرفها، شاید به اولین کلمه ای که فکر کنیم «بدبختی» باشد. ولی نه... رد کردن نقطه ی تسلیم و تغییرشکل پلاستیک همیشه هم بد نیست. خیلی وقتها زمانی فرا می رسد که باید شکلی جدید به خودمان بگیریم. باید فنری بودنمان را پایین بیاوریم تا بعد از اعمال نیرو دوباره به سرجایمان برنگردیم... خیلی وقتها باید برویم. و از رفتنمان لذت ببریم. به گذشته مان نگاه کنیم و بابت زمان حالمان خوشحال و سپاسگزار باشیم. شاید پوسته ای بزرگتر، معنادار تر، شاید هدفی زنده تر برای تلاش، و خنده ای صدادار تر منتظرمان باشد. شاید وقتش رسیده باشد که تن بتکانیم و گرد و غبار ۵ ساله و ۱۰ ساله مان را بتکانیم. اینطور نیست؟! بله، وقتی بعد از تغییر به خودتان نگاه می کنید، شاید ببینید که هیچ نشانی از هسته ی وجودی تان باقی نمانده. ولی... چه کسی بدش می آید همیشه «متوسط» را پشت سر رها کند تا «عالی» بشود؟! وقتی خزنده به تو این حرفها را می زند، و تو می دانی که خزندگان همیشه از تغییر فراری اند، پس گوش کن و بیاندیش! لابد اتفاق خیلی خاصی افتاده که اینطور از تغییر حرف می زند.


امضاء: خزنده در پوسته ای جدید  

نظرات 2 + ارسال نظر
یوکتو :) شنبه 26 تیر 1395 ساعت 01:02 http://yukto.blog.ir

میدونی مقاومت در برابر تغییر چطوری از بین میره؟

زیاد خودآگاه نیست. وقتی از بین بره متوجهش می شه آدم

شیما جمعه 25 تیر 1395 ساعت 23:05

امیدوارم که اون اتفاق خاص یه خزنده کاملتر ازت بسازه خزنده جان!

مغسی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد