بی واژه های قلم یک خزنده
بی واژه های قلم یک خزنده

بی واژه های قلم یک خزنده

https://t.me/limbolurker

روز ۴۶۲: بارانی مثل خارج

روز سوم بود که باران می آمد و قطع نمی شد... شاید سر جمع ۵ ساعت در این مدت باران قطع شد. به هوای ۲۰ روز بارانی و ۱۰ روز ابری منچستر در ماه های بهاری و پاییزی و زمستانی فکر می کردم و می گفتم عجب که همه شان افسرده نیستند از دم


زمان جادوی عجیبی دارد. مخصوصا وقتی منتظر باشی. حساب امروز و فردایت و گفته هایت و صبر هایت از دستت در می رود... بدون اینکه خودت متوجهش بشوی

امضاء: خزنده ی نیمه تاریک  

نظرات 2 + ارسال نظر
مهراد یکشنبه 3 اردیبهشت 1396 ساعت 04:57

انتظار واقعا سخته.

مگی یکشنبه 6 فروردین 1396 ساعت 01:51

شاید دلیل افسردگی گاه گاه من همین هوای لندنی رشته:) شاید...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد