بی واژه های قلم یک خزنده
بی واژه های قلم یک خزنده

بی واژه های قلم یک خزنده

https://t.me/limbolurker

روز 258: خیانت شیرین

شاید دنبال یک بهانه بودم برای قبول این گذر. خب هیچ وقت نمی توانم بگویم گیتار را کمتر از پیانو دوست دارم. چون چطور می شود از خیر امثال باریوس گذشت؟ و این واقعیت هم وجود دارد که من 4 سال با تمام نت های کلاسیکم زندگی کردم. ولی خب... وقتی گیتارم شکست و اول بخاطر کنکور, و بعدش بخاطر کمبود وقت و حالا بخاطر ترس از اینکه شاید تعمیر کردنش بی فایده باشد, تعمیرش را روز به روز به تعویق می اندازم. به این فکر می کردم که حالا که پیانوی خواهرم یک سالی اینجا می ماند، بروم و ناخنکی بزنم بهش. البته این ناخنک خیلی سنگین بود و سرهم کردن دوباره اش چهار-پنج ساعتم را گرفت. ولی امروز که نشستم و چندتا از تمرین هایش را زدم حس خوبی داشتم. هر چه باشد من باخ را بیشتر از هر کس دیگری توی عالم موسیقی دوست دارم. بعدش هم شاید بتهوون را، و شوپن را، موتزارت و برامس و راخمانینف و چایکوفسکی و ... اینها همه بهانه ای برای من هستند که کمی بیخیال تر (فعلا) به گیتاری که نیاز به یک تعمیر اساسی دارد، پیانو را هم یک تستی بکنم. من کاتدرال باریوس را توانستم بزنم. ولی فکر می کنم اگر مونلایت بتهوون را بزنم، اجرای کاتدرال روی گیتار و تمام متعلقات به اش دیگر برایم بی معنی بشود!


امضاء: خزنده ی خائن  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد