بی واژه های قلم یک خزنده
بی واژه های قلم یک خزنده

بی واژه های قلم یک خزنده

https://t.me/limbolurker

روز 287: اینجا تهران، صدای خرنده

سلام به شنوندگان عزیز... اینجا تهران است، صدای خزنده را می شنوید. دمای هوا... مممم (گوگل دات کام/هوا شناسی تهران) آهان، 31 درجه ی سانتیگراد است و اینطور که همکارانم به من اطلاع می دهند قرار است تا 40 درجه هم گرم بشود. خدا بخیر کند.


امروز یک روز خوب و روشن است. اولین روز هفته، و من بعد از مدتها صبح ساعت 7 از خواب بیدار شدم. دوشم را گرفته ام، مسواکم را زده ام، یکی دو لقمه بلعیده ام و لباسم را شسته ام و جلوی پنکه گذاشته ام تا خشک بشود تا من هم بتوانم بروم سراغ زندگی ام. امروز قرار است در کارگاه ادامه ی کاری را بگیریم که همه نا امیدانه جلو می بریمش ولی من پررو تر از این حرفها هستم. همینطور باید بروم سری بزنم به موسسه ی خیریه ی محلمان که برایشان کلاس رباتیک گذاشته ام، و سفارش بسته های آموزشی شان را تکمیل کنم. بعدش هم باید بروم پیرایشگاه (عجب کلمه ی قلمبه ای!) تا موهایم را بریزم برود پی کارش. کتاب "ویکنت دو نیم شده" را کنار گذاشته ام برای مترو، و می خواهم بعد از ظهر بالاخره ریاضی مهندسی را شروع کنم. گفتم که، امروز روز خوب و روشنی است!


اینطور که در مانیتور روبرویم می بینم، 8 کامنت تایید نشده دارم که سه تایشان تکراری بودند و یکی شان از این "جالب بود به منم سر بزن" ها، یعنی می ماند 5 تا. و من برمیگردم و به ابراز علاقه ها و فحش ها و بحث و جدل هایی که برایم فرستاده اید پاسخ می دهم و می آیم می خوانمتان و نظر پراکنی می کنم. فعلا برویم به کارمان برسیم... صبح بخیر جوان ایرانی!


پ.ن. این پست تنها به دلیل اثبات ِ صبح زود بیدار شدن من نوشته شده و هیچ کاربرد دیگری ندارد. سو استفاده، مورد پیگرد قانونی قرار خواهد گرفت


امضاء: خزنده ی انرژیک  

نظرات 6 + ارسال نظر
آویشن دوشنبه 15 تیر 1394 ساعت 03:23

این کامنت هم فقط برای اثبات اینکه من یه جغد هستم اینجا نوشته شده و ارزش قانونی دیگه ای نداره

خوب اثبات کردی.
آلارم گذاشته بودی؟

فرانچسکا یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت 23:16

صبح زود بیدار شدن همین سالی یکبارش میچسبه

آخ آخ... کاش این جمله رو زودتر یاد می گرفتم.
معلومه شما هم از شهدای راه خواب هستیا!!

یوسف شنبه 13 تیر 1394 ساعت 19:25 http://singinginthewind.blogsky.com/

یادمه اون گاوس می اومد سر کلاس من ! از بس که خنگ بود و ریاضی نمی فهمید من به شاگردام میگفتم « این گاو ِ س » ( یعنی این گاو است ) اونام خارجی بودن، فارسی خوب نمیفهمیدن، فک کردن من میگم « گاوس » به خاطر همین اسمش شد گاوس !

نمی دونم کی در مورد گاوس می گفته: به همون راحتی که شما نفس می کشی، گاوس تحلیل ریاضی انجام می ده. ببین شما کی بودی به گاوس می گفتی گاو

یوسف شنبه 13 تیر 1394 ساعت 19:21 http://singinginthewind.blogsky.com/

بهتره بگی تبحر داشتم، تقریبا ده سال پیش که معادلات با مشتقات جزئی داشتم و آنالیز 2

بله « اویلر » من موندم این با 13 بچه و چشم کور چطوری تونسته این همه ریاضی دَروَکُنه darvakone از خودش ( تولید کنه از خودش )

همچنین انسان هایی موجود بودن مث اینکه!

منیره شنبه 13 تیر 1394 ساعت 17:49

چقدر موهاتو زدی بهت میاد ؛)
دلم برای وبلاگم تنگ شد با این پستت :((

هدف ما تحریک دلتنگی مشتریان است

بهم میاد شدید! شدم تلفیقی از لئوناردو دیکاپریو و آلن دلون. یکمی هم جنیفر لوپز

یوسف شنبه 13 تیر 1394 ساعت 12:27 http://singinginthewind.blogsky.com/

خیلی خوبه آدم بتونه صبح زود بیدار بشه، منم گاهی برام پیش میاد

اونقدر انرژی داشت این پستت که میشه با یه نیروگاه اتمی مقایسه‌ش کرد. کاش منم بچه محل شما بودم رباتیک یاد می‌گرفتم

ریاضی مهندسی خوبه، منم مدتهاست میخوام بخونمش. البته اگه حضرات اویلر و برنولی و لاپلاس و فوریه و گاوس بطلبن.

اولین بخش ریاضی مهندسی که تبدیل فوریه س! شما تبحر داری توش. ولی به طور کل، پیش از هر کس دیگه اویلر باید به عنوان شاه شاهان بطلبه

انرژیم در این مقطع از روز ته کشید! ولی صبحم رو ساخت. دمش گرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد