بی واژه های قلم یک خزنده
بی واژه های قلم یک خزنده

بی واژه های قلم یک خزنده

https://t.me/limbolurker

روز 297: Curiosity makes the cat happy

بله... کنجکاوی گربه را همیشه نمی کشد. خیلی وقتها اسباب خوشحالی و افتخارش را فراهم می کند. مثل new Horizons. مثل فضولی پشت حیاط خانه ی پلوتو. مثل عکس دسته جمعی از Charon، Hydra، Nix و بقیه ی برو بچه ها... 9 سال و نیم قبل، سفینه ی فضایی new Horizon را فرستادند که سرکی بکشد به کوتوله ی مرموزی که زمانی نهمین سیاره ی منظومه ی شمسی نام داشت. حالا چند روزی می شود که به او رسیده، عکسهایش را گرفته. بدون اینکه گذر وقت را متوجه بشوم، عکسهای پلوتو را نگاه می کنم، میخکوبش شده ام، در ذهنم مرور می کنم voyager بعد چند سال از مرز منظومه ی شمسی رد شد در دل کمربند کویپر ناپدید شد؟... حدود 40 سال. و حالا New Horizon در کمتر از 10 سال به نزدیکی پلوتو می رسد. در فاصله ی 3 میلیارد مایلی زمین. با سرعت میانگین حدود 50 هزار کیلومتر بر ساعت. انسان خیلی فضول است! خیلی هم سرتق. مساله فقط زمان است. به هر چیزی که دلش بخواهد دست درازی می کند... دیر یا زود


خانم ها و آقایان. با کوتوله ی سرگردان منظومه ی شمسی آشنا شوید. پلوتو... اولین عکس با بهترین کیفیت در تاریخ بشری. دورترین جرم آسمانی که با این کیفیت توانسته ایم رصدش کنیم:






و یکی از قمر های عزیزش، جناب آقای Charon:



عکس ها البته با تکنیک false color برای تحلیل بهتر، ارتقاء یافته اند. در واقع، اگر شما سوار بر سفینه بودید، همچین عکسهایی نمی دیدید، مگر اینکه چشمتان میدان های مغناطیسی را هم شکار می کرد!


سال 2012 بود که به طور اتفاقی رخداد "گذر ناهید" (Transit of Venus) به گوشم خورد. اتفاقی که در الگوی 243 ساله تکرار می شود. من تلسکوپی نداشتم که این واقعه را رصد کنم. اما زمان رخدادش، گشتم و عکس هایش را در اینترنت پیدا کردم. یک خورشید گرفت ِ ساده، آنهم در ابعادی که با چشم غیر مسلح اصلا قابل رویت نیست. اما احساس می کردم این پدیده را شکار کرده ام! هر 243 سال یکبار!!! همان حس همگانی تحسین طبیعت و زیبایی هایش. همان بهت شیرین در برابر بی نهایت فضا. یک سال بعدش Voyager محبوب انسان ها با یک بسته سوغاتی از زمین، منظومه ی شمسی را ترک کرد. آن لحظه خیلی ها این رخداد را زیر نظر گرفتند و خداحافظی خصوصی خودشان را با این کاوشگر داشتند. امسال چندمین واقعه ی مهم دهه ی دوم قرن بیست و یک هم اتفاق افتاد و بعد از حدود 85 سال که از کشف پلوتو می گذشت، عکس های بی نظیری از این جرم آسمانی (که شاید اسمش باز هم به منظومه ی شمسی مان گره بخورد) بدست ما رسید. چه رخدادهایی بهتر از اکتشافات فضایی برای مارک کردن سال های زندگی مان؟ چه عیبی دارد ما هم خودمان را شریک در حس و حال این کنجکاوی ها بدانیم؟ اتفاق های زیادی در راه است، تحویل نمونه ی خاک مریخ از مریخ نورد ها، رصد قمر گانیمد از نزدیک و فعالیت های اکتشافی روی آن، سفر دوباره ی انسان به ماه، نمونه برداری از سیارک ها... اینها همه در 8 سال آینده اتفاق خواهد افتاد. و فضا همچنان ساکت، رعب انگیز و دست نخورده به نظر می رسد. و این فضای بی کران همچنان دلنشین و زیبا، همچنان مثل برف دست نخورده ی نوک قله، و برف آنقدر شدید می بارد که رد قدم قبلی ات را روی زمین پر می کند.


امضاء: خزنده ی فضایی  

نظرات 6 + ارسال نظر
فرانچسکا یکشنبه 28 تیر 1394 ساعت 21:07 http://meinthemirror.blogsky.com

راستش یه زمانی یه داستان علمی تخیلی داشتم می نوشتم که قمر جناب پلوتو یعنی جناب آقای Charon یکی از مهم ترین قسمت هاش بود. همش وسوسه می شم دوباره از نو نوشتنش رو شروع کنم. ولی خیلی باید عوضش کنم.

یکی از دوستان بهم گفت که توی یکی از بخش های سفرنامه ی گالیور، قبل از کشف دوتا قمر مریخ، فوبوس و دیموس، توی داستانش، اسم این دو تا اومده...
اگه توضیحاتت راجع به پلوتو و شارون منطبق به واقعیت بود و چند سال قبل منتشر می کردی، معروف می شدی

Bluish شنبه 27 تیر 1394 ساعت 22:05 http://bluish.blogsky.com

واقعا سنگینه. حق داشتین!

یه صلوات عنایت کنید

Bluish شنبه 27 تیر 1394 ساعت 12:30 http://bluish.blogsky.com

گذر زهره عااااالی بود. من و دوستم از حدودای 5 صبحش کوبیدیم رفتیم اطراف شهر دیدیمش... فیلتر نداشتیم. با زرورق و کاغذکادو روی تلسکوپو پوشوندیم.
یکی از بزرگترین اتفاقای ثبت شده ی زندگیم بود این گذر.
گزارش رصدی که نوشته بودمم توی یه سایت نجومی منتشر کردم تا واقعا ثبت شه.
این اتفاقای علمی خوبن... خیلی خوبن :)

من همون روز با اون آقای به ظاهر دوستی که گفت با هم می ریم رصد ولی خیلی ناگهانی بهم خبر نداد و خودش با بقیه رفت، خیلی شیک قطع رابطه کردم یعنی 243 سال اونقدر سنگین نیست که بخاطرش این کارو بکنم؟

مهران جمعه 26 تیر 1394 ساعت 14:10 http://mehrannajafi.blogsky.com

شبیه سیب زمینی هست که نگش داشته باشن رو آتیش و یک طرفش سوخته باشه

سیب زمینی انقد گرد؟؟!

شیما جمعه 26 تیر 1394 ساعت 12:27

راستش همیشه از نجوم بدم میومده! ولی باید یه فکری بحال این مشکل بکنم. نمیشه که آدم عاشق فیزیک های غیر کاربردی باشه از کیهان شناسی هم بدش بیاد!

فکر کنم باید بیشتر از اینکه تلاش کنی علاقه بوجود بیاری، باید تلاش کنی بفهمی چرا علاقه هه وجود نداره! آخه مگه می شه همچین چیزی؟

کاواتینا جمعه 26 تیر 1394 ساعت 05:47 http://singinginthewind.blogsky.com/

درود بر خزنده فضایی

درود!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد