بی واژه های قلم یک خزنده
بی واژه های قلم یک خزنده

بی واژه های قلم یک خزنده

https://t.me/limbolurker

روز 342: برون یابی به روش سافت رباتیک-داب استپ

 سوال: چگونه می توان در اوج اغتشاش ذهنی ناشی از مشکلات لا ینحل، آینده ای روشن و شاد را برای خود متصور شد؟ راه حل خود را با ارائه ی یک مثال توضیح دهید. (2 نمره)

 

پاسخ: یکی از بهترین روش های تصور یک وضعیت متعادل و خوشایند در بحبوحه ی آشوب روحی، روش برون یابی منحنی واقعیت است. از انواع برون یابی ها می توان به روش باخ-کالوینو، فرگوسن-رونی و روش نوین سافت رباتیک-داب استپ اشاره کرد. روش آخر را با ذکر یک مثال توضیح می دهم 

حالا درست است خزنده ها را نمی شناسید، ولی پوست انداختنشان را که دیگر دیده اید. من الان دارم مراحل آخر پوست اندازی ام را سپری می کنم و خیلی خوشحال می باشم. ماجرا از این قرار است که سه چهار هفته ای می شود از در و دیوار برایم می بارد. البته این بارش در ناحیه ی روحی روانی بدن اینجانب رخ می دهد و باقی جاها هوا آفتابی ملس است. نتیجه ی همین بارش ها شد یک دراو بک شدید به سمت روزگاری که من روحی بیش نبودم و برای خودم می رفتم و می آمدم. از نشانه های این روزگار، می توان به حساسیت شدید پوست، گوش، چشم و کلا همه جا، نسبت به حرفها و دخالت های بی مورد دیگران در زندگی شخصی اشاره کرد. خلاصه می توانید تصور کنید بقیه چه زجری در این سه هفته از دست من کشیدند... 

 

در این میان البته ساعاتی پر از آرامش و خوشی برایم رقم می خورد. آن هم زمانی بود که در آزمایشگاه پشت لپ تاپ مشغول کامل کردن تحقیقاتم در مورد ارائه ی تز به استاد مربوطه بودم. و در میان آن تز ها، مهمترینش سافت رباتیک و آن هشت پای دل ربای مصنوعی که کف استخر برای خودش می رود و می آید! یا مثلا آن زمان های بیرون زدنم از آزمایشگاه، حدود ساعت 9 که هوا تاریکِ تاریک است و خیابان ها هم خلوت خلوت، من هم هدفون را آتش می کنم و بعد 10 ساعت کلاسیک نشخوار کردن پشت لپ تاپ، با کله می روم توی داب استپ های برادر اسکریلکس... این لحظات خوشی نه تنها به طور مستقیم حالم را بهتر می کرد، بلکه موضوع پیش آمده را هم در نظرم بسیار ساده و حل شده جلوه می داد! اما حسش مثل خواب های مسخره بود که به وقت خودش خیلی منطقی به نظر می رسد ولی یک ساعت بعدش کاملا احمقانه... کم کم این لحظات چگال تر و چگال تر شدند و به واقعیت نزدیک تر و نزدیک تر. کم کم دیگر می توانستم ابری مبهم از یک وضعیت پایدار روحی را ببینم که با وجود تمام این مشکلات، کاملا آرام و متین باقی مانده و می داند باید منطقی هر کدامشان را از سر بگذراند. برون یابی اینجا به من می گوید که: همانطور که در آن تک لحظه های روز اقزون می توانی با مساله ات کنار بیایی، زمانی می رسد که 24 ساعت 7 روز هفته می توانی انقدر خوب با مشکلاتت کنار بیایی... وقتی روز به روز این لحظه های آرامش بخش بیشتر می شوند، پس احتمالا ماه بعد تو داری وسط مورد علاقه هایت باله می رقصی. این حس خوبی است. فقط باید یک جا استارتش بخورد. یک جا باید ذهنت از مشکل منحرف بشود یکهو به خودت بیایی ببینی: ئه! من توانستم بدون غصه خوردن، زمانی را به خوبی و خوشی سپری کنم! حالا یک بار با باخ و کتاب کالوینو حواست پرت می شود، یک بار با فوتبال و توپ گرد، یک بار هم با کار و درس و موسیقی های خفن خفن! 

  

بدین ترتیب است که می توان در اوج افسردگی روحی ناشی از بوجود آمدن یک مشکل لاینحل با راه حلی تعریف نشده و خارج از دسترس، آینده ای روشن و شاد متصور شد. زندگی سخت است. باید با همین سختش کنار آمد. هزار جور ابزار هم برایت فراهم است.


 

پ.ن. شاید باور نکنید ولی این پست را با Internet Explorer گذاشتم... خیلی نوستالژی سنگینی بود کمرم شکست  

امضاء: خزنده ی آرام  

نظرات 1 + ارسال نظر
آلفا جمعه 10 مهر 1394 ساعت 10:15 http://unimodal.blog.ir

من گریز اناتومی میبینم!
البته فکر کنم خزنده ها زانوهاشون سر میشه نمیتونن تماشا کنن:دی
...
حس عذاب وجدان منتقل میکنی؟!!
نچ نچ نچ
...
بیا
ببین گذاشتم!
بعد نگی حاشا و کلا!

حالمو بد کردی خدا ازت نگذره... من کرم دارم باید ببینم حتما رفتم دیدم

+ ما خودمون هاوس می بینیما! تازه آدم شرحه شرحه کردن دکستر هم دیدیم! ولی اونا همه ش فیلم بود این واقعیه.... آخ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد