بی واژه های قلم یک خزنده
بی واژه های قلم یک خزنده

بی واژه های قلم یک خزنده

https://t.me/limbolurker

روز 350: رپلیکا

ما، توده ی بی نظم ایده ها، نظرات، ترس ها و امید ها، تجربیات، خطوط قرمز و چراغ های سبز... ما، نشات گرفته از آنچه که فکر می کنیم اصالت دارد، اما در حقیقت غذایی است که دیگران به خورد ما می دهند؛ همانطور که ما هم دیگران را با زندگی مان چیز خور می کنیم.


ما، همانهایی که نفس نفس زدن همدیگر را تقلید می کنیم، بدون توجه به این که الگویمان شاید 100 مایل بیشتر از ما دویده است؛ همانهایی که گول استقراء ناقص را می خوریم و احکام کلی را تنظیم می کنیم. ما، کپی برابر اصل همدیگر، ساخته شده با پرینتری که جوهرش رخداد هایی هستند که بدون فیلتر استنتاج وارد ذهنمان شده اند... ما، اسیر یک احساس اکتسابی! اسیر تفکر گیج و منگی که دوست ندارد به شرایطش به طور منحصر به فرد فکر کند و می خواهد همه چیز را فقط تمام کند.


ما همانهایی هستیم که وقتی از ما پرسیده می شود:"چرا این؟" می گوییم:"چون من یک انسانم... مگر ندیدی بقیه ی انسانها هم همین را انتخاب می کنند؟" و وقتی باز هم پرسیده می شود:"چرا آن یکی نه؟!" می گوییم:"ما انسانیم. مگر نمی دانی این انتخاب در توان یک انسان نیست؟" و جای تعجب ندارد که وقتی در انتخاب شکست می خوریم، عالم و آدم را متهم می کنیم. و هیچ وقت خودمان را مقصر نمی دانیم... مایلز کندی هم آن دور دور ها در جواب ما می خواند که:

But if I wake to find perdition, At least I know the fault is mine


بد نیست برای تصمیم گیری در لحظات حساس، برای یک لحظه هم که شده خودمان را "انسان" نبینیم. خودمان را فقط "خودمان" ببینیم. شاید بهانه ی خوبی نباشد تکیه کردن به الگوهای همواره دیده شده، برای توجیه اشتباهاتی که انجام می دهیم. برای دنیا مهم نیست که ما چرا اشتباه کردیم. صد بار هم بگوییم:"بقیه هم همین کار را می کردند" آخرش جواب می شنویم که:"و تو همچنان اشتباه کردی"... من آدم خاصی نیستم. اصلا خاص بودن معنایی ندارد. ما همه اشتباه می کنیم و هزینه اش را هم خودمان می پردازیم. من، شما، و هر کس دیگری که زمانی به دنیا می آید و زمانی از دنیا می رود. اما... حداقل حواسم به این نکته جمع هست که شرایط من در هر لحظه، پیش از آن که شرایط یک "انسان" باشد، شرایط "خزنده" است. و من باید راه حل منطقی خودم را پیدا کنم نه به فکر الگو برداری از ده ها نفردیگر باشم که گرفتار مشکل مشابه بوده اند یا بر پایه ی الف آنگاه ب ای که معلوم نیست منشاءش چه ترکیب شتر گاو پلنگی از احساسات، بی منطقی ها، اشتباهات و تجربیات کور گذشتگان است. استفاده از تجربه ی دیگران یک شمشیر دو لبه است. همانقدر که می تواند مفید باشد، می تواند کشنده هم باشد.


البته مشکلی هم نیست، بالاخره هر کس زندگی خودش را دارد دیگر! به قول هاوس، من هم می توانم صبر کنم... برای اینکه بگویم:"بهت گفته بودم."


+ Replica: an exact reproduction (as of a painting) executed by the original artist

امضاء: خزنده ی کپی برابر اصل  


نظرات 1 + ارسال نظر
شیما شنبه 18 مهر 1394 ساعت 01:47

من یه سوالی داشتم خزنده جان.. تولد شما دوازدهم بود؟
بهرحال اگه گذشته با تاخیر و اگه نگذشته پیشاپیش میلاد با سعادتتون رو به خودم و به جامعه خزندگان نو بنیان تبریک عرض میکنم! باشد که ارتقا سطح یافته مثل ما پستاندار شوید

یه همچون حدودایی...
البته مزاح فرمودن شیما خانوم. شما باید ارتقاء سطح بدید بشید خزنده. ها ها هو خندیدیم :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد