بی واژه های قلم یک خزنده
بی واژه های قلم یک خزنده

بی واژه های قلم یک خزنده

https://t.me/limbolurker

روز 358:‌ Please contact the support team for more information

وقتی هم که اتفاق می افتد، استارتش را فقط 2 ثانیه حس می کنم. برای 2 ثانیه همه چیز محو می شود. و من reboot می شوم. به دستانم نگاه می کنم. معمولا دست راست. انگشتانم را کاملا از هم باز می کنم و وارسی شان می کنم. بعد کم کم می آیم بالاتر روی ساعد و بازو و چشمم روی نقطه ای روی زمین، در پس زمینه ی بازوی تحت بازرسی ثابت می ماند. بعد به نیم ساعت قبل فکر می کنم، و بعدش هم به چند روز قبل. بعد از آن چند سال قبل می آید توی ذهنم، و من لبخندی بسیار کمرنگ از سر تعجب و اندکی ترس روی لب حس می کنم. اگر جلوی آینه باشم می بینم که چشم چپم بیشتر از راستی بسته شده است. و ابروهایم طبق معمول توی هم است. اینها درست همان لحظه ای اتفاق می افتد که من یکدفعه همه چیز را فراموش می کنم. حتی وجود خودم را. یک memory crash درست و حسابی.


وقتی هم که اتفاق می افتد، استارتش را فقط 2 ثانیه حس می کنم. برای 2 ثانیه همه چیز ...


پ.ن. بد نیست یکمی هم انصاف داشته باشی. دیگر حوصله ی هیچ کدامتان را ندارم. نه تو... نه آن چند نفر دیگر


امضاء: خزنده ی بد سکتور