بی واژه های قلم یک خزنده
بی واژه های قلم یک خزنده

بی واژه های قلم یک خزنده

https://t.me/limbolurker

روز 365: در میان سیارک ها

1- والا به خدا ما هم زمانی gamer بودیم ها! کسی یادش نمی آید که من مغزم را سر neverhood گوجه کردم. یا سر رزیدنت اویل کم مانده بود کارم به تیمارستان بکشد. یا Tomb rider را یک شبه تمام می کردم، winning eleven فصل 8 ام مستر لیگ هم پشت سر می گذاشتم و ... یادم رفته بود چه موهبتی است این بازی کامپیوتری! وقتی که حوصله ی کتاب نداری، یک چیزی درونت می لولد و نمی گذارد با هیچ کس در موردش حرف بزنی، سریالت بالاخره تمام می شود، روز تفریحت هست و بهتر است برای 10 ساعت هم که شده دست به کتاب و نرم افزار نبری، کسی هم نیست که بخواهی بروی بیرون یک عقده ای سرش خالی کنی با وراجی ها و هزاران نبود ِ دیگر که نهایتا فقط یک آپشن برایت باقی می گذارد... امروز بعد از مدت ها یک بازی Strata را گرفتم و تمامش کردم. یک بازی In between هم گرفتم که مزخرف به تمام معنا بود. یک بازی هم Odd planet بود که ورژن جدید تر ِ همان Limbo بود. حالا اینها حالی بودند که به مغزم دادم یکم. فردا شاید بگردم لای دی وی دی ها کال آفی مکس پینی چیزی پیدا کنم یک آدرنالینی هم در بدن ترشح کنم.


2- آنوقت خیلی جالب است که یک عده بخاطر "دخالت نکردن" در امورشان از دست من شاکی اند! دیشب این رفیق ِ ما سر بحث سلبریتی ها برگشت گفت اینها تمام تلاششان را می کنند زندگی شخصی شان را رسانه ای کنند...! و من هم خنده ام گرفت. بعد فهمیدم چندان خنده هم ندارد چون واقعا این قضیه استثنا نیست و الان خیلی بین همین آدم های عادی هم مد شده. از عکس های شخصی اینستا بگیر تا این داب اسمش کوفتی و خود زنی های اطلاع رسانی در شبکه های اجتماعی و الی آخر. همین می شود که یک عده از اینکه کله ام توی زندگی شان نمی چرخد، به جرم "بی توجهی" از دست من شاکی اند. خدا عقل بدهد. بگذریم!


3- 365 روز ِ وبلاگی گذشت. این 1 سال وبلاگی از آبان 91 شروع شد، یعنی سه روز دیگر دقیقا می شود 3 سال. با توجه به اینکه هر یک سال مریخ حدودا معادل دو سال زمین و یک سال مشتری معادل 12 سال زمینی است، سرزمین خزندگان با اوربیتال پریود ِ 3 ساله، جایش می شود جایی میان مریخ و مشتری، دقیقا روی کمربند سیارکی. بین تمام سنگ های خشک و خشن وحشی که از زمین و زمان می بارند. برای همین هم هست که ما خزندگان مَرد مشکلاتیم و پوستمان کلفت است!


امضاء: خزنده ی سنگی  

نظرات 4 + ارسال نظر
آناهیتا پنج‌شنبه 21 آبان 1394 ساعت 15:07

سایلنت هیل یکم اعصاب قوی میخواد,
اما Deus ex رو اگر بازی نکردید از دست ندید.
مخصوصا این سومیش human revolution. کلا که دوزاِکس خیییلی سِریس خوبیه, مخصوصا از نظر پیچیدگی داستانی من خیلی خوشم میاد ازش. و اینکه آدم همیشه چندتا حق انتخاب داره توش.
میتونه بی رحم باشه و همه رو بزنه بکشه, یا که حتی یک نفر رو هم تو طول بازی نکشه و از مخش کمک بگیره واسه دور زدن ملت و انجام ماموریتا.
من سه بار بازیش کردم و هنوز یه سری زوایای پنهان! کشف نشده توش هست که منتظرم یکم وقتم خالی بشه برم سراغش

اصن خیلی نامردیه سایلنت هیل امروز یه نیم ساعتی اولاشو رفتم. این Deus ex هم گفتم به دوستان گذاشتن واسه دانلود. تشکرات فراوان بابت معرفی

یه بازی besiege هم تریلرشو دیدم امروز هنوز توی شوکم! می شناسیش؟ اگه نه حتما یه چکی بکن توی یوتیوب. البته ربطی یه بازی هایی که الان بحثش بود نداره ولی سبکیه واسه خودش!

آناهیتا چهارشنبه 20 آبان 1394 ساعت 16:40 http://farfalla.blog.ir/

بازیای کامپیوتری خیلی لعنتی ن, حالا به غیر از اینکه یه مدتی آدم کیلید میشه روشون, خیلی خیلی بیشتر از فیلما رو آدم تاثیر می ذارن.
مثلا سایلنت هیل از نظر من یکی از اون ناتو هاشه, تمام ورژناش اونم. من تا چند وقت بعد از origins تو کف این بودم که الان ترویس مرده بود؟ من مرده بودم؟ کی کجا بود :-/ shattered memories هم همینطور :|
من آخرش نتونستم هضم کنم که چطور نزدیک یه ماه خیلی شییییک به طور کامل رفته بودم سرکار. تازه لعنتی بازی که تموم شد یه پروفایل روانشناسی واسم رو کرد که تو تیپ شخصیتیت اینه :| می خواستم سیستم رو بیارم پایین.


+واقعا نمی فهمم اون دسته آدما رو :|
من همیشه فک می کردم آدمیزاد باید دنبال آرامش باشه, بعد چجوری یه سریا با یه عکس و امثالهم خودشون با دست خودشون آرامششونو نابود می کنن :-/

+راسی تولد وبتون هم با یه ماه تاخیر مبارک :))

تاثیرا رو من از مکس پین خیلی گرفتم!
خوب شد این اسم Silent hill رو آوردی من یک هفته داشتم فکر می کردم چه بازی ای بگیرم بازی کنم! بعدش که بازی کردم اثراتش باید روی وبلاگ مشهود باشه :دی

+ ممنون!

شیما شنبه 16 آبان 1394 ساعت 01:23

واقعا علاقه به بازی های کامپیوتری رو اصلا درک نمیکنم! اصلا علاقه به هیچ نوع بازی ای رو درک نمیکنم! منظورم علاقه شدیده ها! من دیگه اوج اعتیادم به همون پلنتس وی اس زامبیز بود و یه مدتم باترفلای خیلی بازی میکردم! کال آف دیوتی رم بچه تر بودم دوست داشتم! ماهجونگم بازی دوران کنکورم بود! عاشق این بودم ماهجونگو با آهنگ بعد از توی شاهین گوش بدم! فقط با همین آهنگ! شطرنجم انصافا زیاد بازی میکردم! ولی کلا عقیده دارم بازی باید رنگ و لعاب - لاآب؟!! - داشته باشه! هیجانم نداشته باشه

شما هروقت درباره عمومی شدن زندگی خصوصی حرف میزنید - انصافا زیاد حرف میزنید! - من خودمو جم و جور میکنم یکم! احساس میکنم بکم عمومی کردم قضیه رو! ولی واقعا فک میکنم شما دیگه خیلی سخت میگیری! خیلی دلم میخواد بگم بیا برو بابا! رسانه ای دیگه چه اسم کوفتیه! ولی نمیگم چون بی ادبیه!

اوربیتال پریود سه ساله؟؟؟!!! انصافا دانشجوهای ارشد همشون همینجورین! موقع حرف زدن احساس میکنم خیلی اذیتن! عین اینا هستن که گره کرواتو تا ته سفت میکنن خداییش دکتر حسابی همیشه کرواتشو شل میبست.

- دِ درک نمی کنی دِ... این اعتیاد لعنتی رو درک نمی کنی! بازی رنگ و لعاب دار بدون هیجان می شه Sims. هیجان خوبه!

ـ خوب شد نگفتی، بی ادبی بود... ولی خب خیلی حرکت مضحکیه این عمومی شدن خصوصیجات. نیست؟!

ـ فارسیشو بگو من استفاده کنم فیزیکدان. دوره ی مداری؟ به قول خودت "انصافا" یکی برگرده بهت بگه دوره ی مداری اصن می فهمی داره راجع به چی حرف می زنه؟ خب اوربیتال پریوده دیگه :دی گیر نده

جی کوییک جمعه 15 آبان 1394 ساعت 07:44

یه روز،یه طوفان میاد،سیارک تون از مدار پرت میشه بیرون
اون وقت میخورید به مشتری،دیگه خاکی نیست که بخوای روش بخزی!اسم ت باید بشه معلق خورنده! مثلا!!!

این طوفانه، یه بار اومد.منو انداخت رو سرس..ترکیدم.اسم م نموند ازم!
شدم یه موجود مسخره

اینا رو باش... سیاره stable تر از سیاره ی خزندگان نداریم توی کل کائنات!

از این طوفانا همسن شما بودم اومد یه بار دیگه روئین تن شدم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد