بی واژه های قلم یک خزنده
بی واژه های قلم یک خزنده

بی واژه های قلم یک خزنده

https://t.me/limbolurker

روز ۴۹۶: ctrl+z

خودم هم می دانستم، ولی وقتی امروز رفیقم بین تبریک هایش دایم یادآوری می کرد که «خیلی [...] داری، مهاجرت خیلی ترسناکه...» بیشتر احساس ترس کردم. خوشبختانه به جایی رسیدیم که دیگر کنترل زد کار نمی کند، شیرجه زده ایم و حالا باید منتظر بمانیم پایین دره چه چیزی در انتظارمان است.

دنبال خانه گشتن، فروش وسایل، درست کردن میز، آپلود عکس توی دیوار، اجاره ۶۰۰ یورو در ماه، guest house، بلیت، کار شرکت، حقوق، گرفتن چاه حیاط، سابیدن زندگی با وایتکس، انتخاب کردن لباس، دور ریختن، دور ریختن، دل کندن، بسته بندی کردن... درست مثل یک سقوط آزاد.

لینک تلگرام: https://t.me/limbolurker



امضاء: خزنده ی مسقوط   

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد