بی واژه های قلم یک خزنده
بی واژه های قلم یک خزنده

بی واژه های قلم یک خزنده

https://t.me/limbolurker

روز ۵۴۳: یک تکنوفوب تکنوفیل

وقتی از آرزویم می پرسند میگویم تا قبل از مرگم تکنولوژی مایند آپلودینگ رشد کرده باشد تا بروم خودم را آپلود کنم روی کامپیوتر. همیشه به این فکر می کنم که تا آن موقع ربات های انسان نما هم حسابی رشد کرده اند یا یک چیزی مثل sleeves سریال نتفلیکس درست شده و من خودم را ترانسفر میکنم روی یک بدن در ماه یا قمر اروپای مشتری یا دورترین نقطه ای که انسان پایگاه زده، و برای خودم گشت و گذار میکنم. یا میروم در کالبد یک AUV و در اعماق اقیانوس ها شنا میکنم. بعضی ها دلشان خوش هست و جاودانگی می خواهند. بعضی ها عقلشان میرسد و همچین آرزویی ندارند. من عقلم میرسد اما همچنان جاودانگی می خواهم، تا سرنوشت بشر را ببینم. رستوران میلی ویز Milliways، رستوران آخر دنیا یکی از فانتزی های من هست. غذایم را سفارش بدهم، بنشینم و پرده را کنار بزنم و پا روی پا بیندازم و همینطور که نابود شدن تک تک سیاره ها و ستاره ها را میبینم استیکم را بخورم. پایش بیافتد من یکی از داوطلبان همیشگی این سناریو ها هستم. با ماه بانو طی کردم که اگر عملیاتی چیزی مثل مارس وان بود و فرصتش نصیبم شد، ازش نخواهم گذشت


از طرفی دیگر، بعد از دیدن مستند social dilemma رگ غیرتم زده بود بالا و رفته بودم در center for humane technology ثبت نام کرده بودم. برایم ایمیل می آمد حاوی دستورالعمل سم زدایی و ترک اعتیاد از شبکه های اجتماعی... «نوتیفیکیشن ها را خاموش کن» برای من که همیشه خاموش هست. «روزی یک بار به اینستاگرام سر بزن» جدا؟ یعنی بیشتر از الان که هفته ای ۱ بار آیکونش را باز میکنم که صرفا نوتیفیکیشنش برود و هر از چندگاهی هم عکس از در و دیوار می گذارم؟ «فیسبوک را حذف کن و بجایش فلان اپ را بریز» من که اصلا فیسبوک ندارم... دوزاری ام افتاد که ظاهرا این دستورالعمل ها برای من نیست. چند وقت پیش بود که شارژ گوشی ام تمام شده بود و ۲ روز متوجه نشده بودم. البته تقلب نباشد، تلگرام را روی لپ تاپ باز دارم ولی آن هم همیشه توی بک گراند هست. یادم افتاد به زمانی که ایران بودیم. همیشه از دستم شاکی بودند که چرا به موبایلت نگاه نمی کنی. مسیر مترو تا خانه ۱۰ دقیقه ای پیاده روی بود و منی که حوصله ی گوشی توی جیب گذاشتن را ندارم، نگاهی به پیغام ها میکردم و می گذاشتمش توی کیف. وقتی میرسیدم خانه ماه بانو با نگاه پوکرفیس میگفت «نکند یکوقت گوشی ات را چک کنی» و من میدیدم ۱۰ تا میس کال افتاده. و می گفتم که همه چیز را قبول دارم فقط به من توضیح بدهد چطور توی یک مسیر ۱۰ دقیقه ای ۱۰ تا میس کال دارم. بعد می گفت که زنگ زده بگوید چیزی بخرم و من هم میپذیرفتم و برمیگشتم چیزم را بخرم.


به برچسب زدن تکنوفوب و تکنوفیل که میرسد باید لیست تکنولوژی های مختلف را بگذارم جلویم و مشخص کنم کجا فوب هستم و کجا فیل. من فکر می کنم فیل ماجرا آنجاییست که کنجکاوی ام را غلغلک میدهد. وی آر و ای آر را با سر قبول می کنم. همینطور مایند آپلودینگ را. هپتیک، جنرال ای آی... ولی جایی که پای دهکده ی جهانی و شبکه های اجتماعی و ارتباطات در میان باشد دور من یکی را خط بکشید.

نظرات 1 + ارسال نظر
مائده جمعه 9 آبان 1399 ساعت 11:13 http://overthinker9.blog.ir/

به‌خاطر علاقتون به AI، پیشنهاد میدم Devs رو هم ببینید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد