بی واژه های قلم یک خزنده
بی واژه های قلم یک خزنده

بی واژه های قلم یک خزنده

https://t.me/limbolurker

روز ۵۴۶: استاندارد شدن

برای شروع کار با دیتاست کووید ۱۹ بیمارستان جانز هاپکینز، من، هنریک، ترزا و الی باید به عنوان visiting scholar دانشگاه هاپکینز ثبت نام میکردیم. بعدش میرفتیم یک دور کامل اطلاعات را می نوشتیم و این لینک را میزدیم و سر از آنجا در می آوردیم. ثبت ناممان که تمام شد ۲ تا کورس اجباری به لیست کارهایمان اضافه شد. یک چیزهایی در باره ی تبعیض نژادی و جنسی و محیط کار امن و تعرض جنسی و این حرف ها. ۴ ساعتی درگیرش بودم، خلاصه اش میشد که قبل از هر حرکتی به صورت کلامی اجازه بگیرید. اگر میخواهید ارتباط فیزیکی برقرار کنید، اگر میخواهید چشم در چشم بشوید، در باره چیزی حرف بزنید، از کنار کسی بگذرید، به کسی فکر کنید، اکسیژن بازدم کسی را تنفس کنید... خلاصه که من باب احتیاط کلا اجازه بگیرید. بعد هم کسی نگاه چپ بهتان کرد یکراست میروید اداره اکت ۹ و گزارش میدهید. بخش دوم گواهینامه ها مربوط به پروگرم CITI بود. ریسرچر هایی که با نمونه ی انسانی سر و کار دارند باید اول این دوره ها را بگذرانند. مثلا یاد میگیرید که حریم شخصی یا امنیت اطلاعات حساس پزشکی یعنی چه، یا اطلاعات ژنتیک در کدام دسته بندی قرار میگیرد. و اینکه رضایتنامه ی بیمار باید چه ویژگی هایی داشته باشد. یک دور کامل پلی لیست مندلسون تمام شد تا این دوتا گواهینامه را هم بگیرم. امروز از هنریک می پرسیدم کدام گواهینامه ها را گرفته، میگفت انقدر اوضاع در هم و برهم شده که یادش نیست، فقط هرچه لینک بوده زده و گواهینامه اش را گرفته. گفتم برود چک کند شاید گواهینامه جوشکاری، جراحی مغزی چیزی هم آن لالوها گیرش آمده باشد. احتمالا کووید ۱۹ برود و کووید ۲۱ بیاید و ما هنوز درگیر دسترسی به دیتابیس باشیم.


توضیح میدهم که node های گراف یک به یک ران می شوند و دیتا طبق فانکشن ها تولید میشود. میگوید نمیفهمم. میگویم گراف باید topologically sorted باشد. میگوید vector space متغیرها چیست؟ میپرسد پروفایل نویز چطور مشخص میشود؟ میگوید طبق پارامترایزیشن موبیوس نمیشود فلان متغیر را فیکس کرد. میگوید بروم معادلات را یک به یک بنویسم. میروم و همان جمله ی ساده ی اول را که توی ۱۰ کلمه تمام فریمورک را برایش توضیح داده ام برمیدارم و بسطش میدهم توی چند صفحه غزعبلات و معادلات ۲ متری که سمبل هایش حداقل ۴ تا سابسکریپت و ۶ تا سوپراسکریپت دارند. یک نگاهی به داکیومنت می اندازد و نیشش باز می شود... «حالا شد». انگار که یک شات غلیظ کوکایین زده. آه رضایتش را می شنوم. بعضی ها روانی اند دیگر، یک جمله ی ساده را باید توی صد تا معادله و عبارات ۱۰۰ دلاری بچپانی تا راضی بشوند... من هم قرار است بشوم یکی از همین روانی ها.

نظرات 1 + ارسال نظر
میله بدون پرچم سه‌شنبه 2 دی 1399 ساعت 18:29

سلام بر خزنده
قسمت اول علیرغم اینکه به نظر می‌رسد زیادی مته به خشخاش گذاشتن را دارد ولی به هر حال برای ما که اینجا در یک سیستم ولنگ و واز نفس می‌کشیم خیلی دور از دسترس و رویایی به نظر می‌رسد. این همه نظم و دیسیپلین.
همچنین یاد آن سفیر ایران در برزیل افتادم که دچار تفاوت فرهنگی شد!!

سلام بر میله گرامی
صد البته که این مته به خشخاش گذاشتن مخصوصا در موارد پزشکی کاملا ضروریه. اتفاقا هر درس با یک داستان تاریخی شروع میشد که ضرورت این مقدمه چینی ها رو به وضوح نشون میداد. و چقدر خوب که ماجرا از فرط جدی بودنش مضحک به نظر بیاد تا از فرط شل گرفته شدنش.
اما در مورد درس تبعیض و مسایل ارتباط جنسی، بحث زیاد هست. مشخصا این درسها عکس العمل جدی در مقابل یکسری رفتارها توی دهه های گذشته بوده اما به نظرم اونها از اونطرف بام افتادن. مسلما من هم استقبال میکنم که هر ارتباطی با احترام متقابل باشه و غیره، ولی به عنوان مثال، من به ازای حدود ۳ ساعت کورس تبعیض و آزار جنسی، بیشتر از ۱ جمله ی ناقابل در مورد «false accusation» مطلبی ندیدم. یعنی از من و شمای مزدوج گذشته اما اگه یه پسر بخت برگشته فیلش یاد هندستون بکنه با این همه تهدید و اخطار عطایش رو به لقایش بخشیده و بیخیال وصال میشه، از ترس اینکه نکنه کسی به اشتباه یا حتی با قصد و غرض یک گزارش کوچولو بده و حالا خر بیار و باقالی بار کن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد