بی واژه های قلم یک خزنده
بی واژه های قلم یک خزنده

بی واژه های قلم یک خزنده

https://t.me/limbolurker

روز ۵۴۸: نقشه ی بازی خدا

اگر به من بگویند از حالا به آخر، فقط و فقط یک موضوع برای مطالعه و تحقیق و گذران وقت داری، بدون سرک کشیدن به مرزهای میان رشته ای، بدون وسوسه شدن برای خواندن موضوعات دیگر، بدون هیچ ارجاعی به هیچ زمینه ی علمی و هنری و ادبی دیگر... بدون لحظه ای تردید میگویم تئوری احتمالات. البته یکجورهایی تقلب هم کرده ام، چون الان هرکجای علوم کامپیوتر و مهندسی قدم بگذاری پایت میرود روی دم احتمالات، ولی خب، انتخابم بوده و عاقلانه انتخاب کردم!


باورم نمیشود آن درس مقدمه ی آبکی و بی معنای دبیرستان، شروع آشنایی من با احتمالات بوده. باورم نمیشود این درس جزو واحد های اجباری دانشگاه نبوده (بماند که اگر بود من همچنان به روال دوران کارشناسی ام از کنارش بی تفاوت و به امید یک نمره ی ۱۰.۲۵ میگذشتم). باورم نمیشود کسی تئوری متغیرهای تصادفی را بخواند و چشمش از هیجان برق نزند. چطور میتوانی تطبیق داده های تجربی با تخمین توزیع ها را ببینی و فکت روی زمین پهن نشده باشد. نیاز به مکاشفه ی نیمه شب من نیست، این را سالهاست نشان داده اند و آخرین موردش هم فیزیک کوانتوم، که بفهمیم «مفسر نهایی دنیای ما تئوری احتمالات هست.» ۳ سال پیش به دنبال یک کتاب خوب مرجع، کتاب ادوین جینز را شروع کردم به خواندن،‌ یک کتاب ۷۰۰ صفحه ای که به نوعی انجیل احتمالات هست. یکی دو فصل ابتدایی کتاب یک آغاز شاهکار برای ورود به بحث است، نگرشی که برای فهم مفاهیم معجزه میکند، اما اگر به قصد رسیدن به کاربرد احتمال کتاب را به دست گرفته باشید، احتمالا در فصل های میانی کتاب به مشکل برمیخورید، همانطور که من ۴ بار تلاش ناموفق برای اتمام کتاب داشتم. برای بار پنجم، کتاب نویسنده ای به نام بلیتزاشتاین را گرفتم و این بهترین انتخابی بود که میشد داشت، کتابی که توی با تمام نت برداری ها و حل مثال ها توی ۱ هفته تمام شد... اگر دانشجوی STEM fields هستید و هنوز تئوری احتمالات را جدی نگرفته اید، از من به شما نصیحت که همین امروز شروع کنید، با همان کتاب بلیتزاشتاین هم شروع کنید. اگر دانشجو و محقق نیستید ولی از ریاضیجات بدتان نمی آید، و از سرک کشیدن توی کار این دنیا هم لذت میبرید، شما هم از مطالعه اش لذت خواهید برد.


بله... خزنده که همیشه نباید از درونیات بگوید و از اوضاع قرنطینه بنالد و مهملات فلسفی به هم ببافد و عکس از در و دیوار بگذارد. شما یادتان نمی آید، یک زمانی یک پست در میان معرفی کتاب و موسیقی و فیلم داشتم با عنوان «تعارف». آن زمان جوان بودم... این هم یک تعارف دیگر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد