بی واژه های قلم یک خزنده
بی واژه های قلم یک خزنده

بی واژه های قلم یک خزنده

https://t.me/limbolurker

روز ۵۵۱: خانه ی نو

دو سه ماه پیش تصمیم گرفتیم دنبال خانه ی بهتری باشیم. بیشتر به دنبال فضای بازتر و همسایگی آرام تر بودیم، و کمی هم دنبال نزدیک شدن به مرکز شهر. من اهل تغییر نیستم، و باید دستم زیر تیغ باشد تا راضی به تغییر اوضاع بشوم. شاید اگر تنها بودم با همین شرایط ۲ سال دیگر راه هم سپری میکردم. ماه بانو هم اگرچه زمانی بیشتر با تغییر دوست بود اما این چند سال تنه اش به تنه ی من خورده. ولی هنوز استقامتش در رسیدن به شرایط بهتر را فراموش نکرده. او دست به کار شد و به گفته ی خودش ۱۰۰ تایی خانه پیدا کرد و به همه شان پیغام داد تا نهایتا یکی از این خانه ها نصیب مان شد، که باز هم فکر کنم درباره اش نوشته بودم. چند روز پیش کلید خانه را گرفتیم و حالا فرصت داریم تا ۳ روز دیگر جابجا شویم. ۲ روزی را در خانه ی جدید مشغول تمیزکاری و منتقل کردن مبل قراضه و پوسیده ی پذیرایی و تشک غیرقابل تحمل تخت به انباری خانه بودیم. مدتی در استرس پیدا کردن ماشین برای جابجایی ۲ تا میز کار و یک عالم خرده وسایل میگشتیم تا نهایتا ماه بانو یک نفر را پیدا کرد تا یکشنبه قضیه را فیصله بدهیم. خانه ی جدید ۲۰ متر بزرگتر هست و یک اتاق خواب جدا دارد، و همینطور آشپزخانه ی مجزا. اینطور دیگر نیاز نیست موقع کار شبانه، یا من چراغ را خاموش کنم و در تاریکی کار کنم یا ماه بانو پتو را بکشد روی سرش و با صدای تایپ کیبورد شب را سپری کند. دیگر خبری از چشم انداز وسیع نیست ولی هنوز هم چشممان به درخت و فضای سبز میخورد. روز بازدید از خانه تایید دولاپهنا از صاحبخانه گرفتیم که محله و ساختمان آرام باشد، و دو روزی را هم که آنجا سپری کردیم خوشبختانه توی ذوق مان نخورد. صدای خیابان نمی آمد، و اگر سکوت میکردی موزیک یا داد و بیداد هم نمی شنیدی...

این هم از قدم بعدی زندگی مان در مونیخ، مسیری که از ۱ سال و چند ماه پیش شروع شد و با تمام پستی و بلندی هایش جلو می رود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد